آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Frisson

friːˈsoʊn ˈfriːsɒn

معنی frisson | جمله با frisson

noun countable

(فرانسوی) هیجان، لرزش، لرزه، رعشه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I felt a frisson of fear run through my body.

لرزه‌ای از ترس در وجودم احساس کردم.

frisson of surprise

هیجان حیرت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد frisson

  1. noun an almost pleasurable sensation of fright

ارجاع به لغت frisson

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frisson» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frisson

لغات نزدیک frisson

پیشنهاد بهبود معانی