با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Latter

ˈlæt̬ər ˈlætə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    آخر، آخری، عقب‌تر، دومی، این یک، اخیر
    • - the latter stages of this process
    • - مراحل پایانی این فرایند
    • - The second volume deals with latter events.
    • - جلد دوم با رویدادهای اخیر سر و کار دارد.
    • - the latter part of the year
    • - بخش پایانی سال
    • - She wrote these poems in the latter part of her life.
    • - او این اشعار را در ایام آخر عمرش نوشت.
    • - Hassan and Hossein are twins, but the latter is shorter than the former.
    • - حسن و حسین دوقلو هستند؛ ولی دومی از اولی کوتاه‌تر است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد latter

  1. adjective latest, concluding
    Synonyms: closing, eventual, final, following, hindmost, lag, last, last-mentioned, later, modern, rearmost, recent, second, terminal
    Antonyms: earliest, former, preceding

ارجاع به لغت latter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «latter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/latter

لغات نزدیک latter

پیشنهاد بهبود معانی