با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Order About

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
تحکم کردن، دستور دادن، امر و نهی کردن، یک‌ریز دستور دادن
- You can't just come in here and start ordering people about.
- نمی‌تونی همینطوری بیای اینجا و به مردم دستور بدی.
- How dare he order her about like that?
- چطور جرات می‌کند به او این‌گونه امر و نهی کند؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد order about

  1. verb dominate
    Synonyms: boss, bully, call the shots, command, control, dictate, direct, influence, keep under one’s thumb, manage, master, run the show

ارجاع به لغت order about

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «order about» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/order-about-or-around

لغات نزدیک order about

پیشنهاد بهبود معانی