با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rover

ˈroʊvər ˈrəʊvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ادبی سیاح، گشتگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The rover explored new cities every month.
- سیاح هر ماه شهرهای جدیدی را می‌گشت.
- We met a rover at the campground.
- ما با یک گشتگر در محل کمپ ملاقات کردیم.
noun countable
فضاپیما
- The rover explored the surface of Mars.
- فضاپیما سطح مریخ را کاوش کرد.
- They bought a new rover for their outdoor adventures.
- آن‌ها یک فضاپیمای جدید برای ماجراجویی‌های خود در فضای باز خریدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rover

  1. noun An adult member of the Boy Scouts movement
    Synonyms: wanderer, drifter, freebooter, itinerant, scouter, maverick, migrant, nomad, pirate, roamer, traveler, vagrant, bird-of-passage

ارجاع به لغت rover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rover

لغات نزدیک rover

پیشنهاد بهبود معانی