گذشتهی ساده:
twiddledشکل سوم:
twiddledسومشخص مفرد:
twiddlesوجه وصفی حال:
twiddlingبهآرامی دست زدن، بازی کردن، ور رفتن، با ساعت مچی و غیره بازی کردن، وررفتن (با چیزی)، تکان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was twiddling with his mustaches.
او داشت با سبیلهای خودش بازی میکرد.
The log twiddles round and round in the water.
الوار در آب مرتباً چرخ میخورد.
1- با انگشتان خود بازی کردن 2- وقت خود را به بطالت گذراندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twiddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twiddle