گذشتهی ساده:
unfrozeشکل سوم:
unfrozenسومشخص مفرد:
unfreezesوجه وصفی حال:
unfreezing(قیمتها یا مواد خام و غیره) رفع محدودیت کردن، آزاد کردن، محدودیت را برداشتن، لغو کردن
The central bank plans to unfreeze interest rates next quarter.
بانک مرکزی قصد دارد نرخ بهره را در سه ماهه آینده لغو کند.
The decision to unfreeze the housing market sparked a surge in property sales.
تصمیم برای رفع محدودیت بازار مسکن باعث افزایش فروش ملک شد.
(یخ چیزی را) آب کردن یا شدن، ذوب کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ice in the pond began to unfreeze as the sun rose.
با طلوع خورشید، یخ در حوض شروع به ذوب شدن کرد.
Please unfreeze the chicken before cooking it.
لطفاً قبلاز پختن مرغ را آب کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unfreeze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unfreeze