فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unfreeze

ˌʌnˈfriːz ˌʌnˈfriːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unfroze
  • شکل سوم:

    unfrozen
  • سوم شخص مفرد:

    unfreezes
  • وجه وصفی حال:

    unfreezing

معنی‌ها

  • verb - transitive
    (یخ چیزی را) آب کردن
  • verb - transitive
    (قیمت‌ها یا مواد خام و غیره) رفع محدودیت کردن، آزاد کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unfreeze

  1. verb Become or cause to become soft or liquid
    Synonyms: dissolve, thaw, unthaw, dethaw, melt
  2. verb Make (assets) available
    Synonyms: unblock, free, release
    Antonyms: freeze

ارجاع به لغت unfreeze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfreeze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfreeze

لغات نزدیک unfreeze

پیشنهاد بهبود معانی