تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- باید بار را قبلاز طوفان تخلیه کنیم.
- کامیون با بار سنگین آجر رسید.
- او بار نقش جدیدش را شدیداً بر دوش خود حس میکرد.
- او زیر بار انتظارات خانوادهاش دستوپنجه نرم میکرد.
- کامیون با بار سنگینی از چوب رسید.
- او بار ون تحویل را قبلاز حرکت بررسی کرد.
- بار درخت نماد رشد و شکوفایی است.
- بار درختان سیب بیشتر از حد انتظار بود.
- بار همیشگی روی زبان میتواند نشانهی برفک دهان باشد.
- او سعی کرد با تمیزکنندهی زبان، بار را از زبانش پاک کند.
- الکترون دارای بار منفی است.
- الکتریسیتهی ساکن ناشی از عدم تعادل بار الکتریکی است.
- من بارها به شما گفتم، لطفاً گوش کن.
- فقط همین یک بار با شما موافقم.
- پاپ به مقامات بلندپایهی بازدیدکننده بار خواهد داد.
- ملکه به هیئت نمایندگی در اتاق سلطنتی بار داد.
- او یک لیوان شراب در بار هتل سفارش داد.
- بار شب جمعه شلوغ و پرسروصدا بود.
- دریابار
- جویبار
- خونبار
- اشکبار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بار