آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

بازمانده به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / baazmaande /

remainder, left (behind), leftover, relic

remainder

left

leftover

relic

به‌جای‌مانده

بازمانده‌ی پارچه برای درست کردن یک دستمال جیبی کاملا اندازه بود.

The remainder of the fabric was just enough to make a handkerchief.

بازمانده‌ی پیتزا

the remainder of the pizza

اسم
فونتیک فارسی / baazmaande /

heir, survivor, surviving relative

heir

survivor

surviving relative

وارث

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

این پسر تنها بازمانده‌ی آن مرحوم است.

This boy is the sole heir of the deceased.

بازمانده‌ی تاجر ثروتمند

the wealthy businessman's heir

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بازمانده

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
دنبال‌مانده عقب‌مانده واپس‌مانده
مترادف:
به هدف نرسیده
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت بازمانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بازمانده

لغات نزدیک بازمانده

پیشنهاد بهبود معانی