امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بازمانده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

به‌جای‌مانده

فونتیک فارسی

baazmaande
اسم
remainder, left (behind), leftover, relic

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- بازمانده‌ی پارچه برای درست کردن یک دستمال جیبی کاملا اندازه بود.

- The remainder of the fabric was just enough to make a handkerchief.

- بازمانده‌ی پیتزا

- the remainder of the pizza
وارث

فونتیک فارسی

baazmaande
اسم
heir, survivor, surviving relative

- این پسر تنها بازمانده‌ی آن مرحوم است.

- This boy is the sole heir of the deceased.

- بازمانده‌ی تاجر ثروتمند

- the wealthy businessman's heir
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بازمانده

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    به‌جامانده بقیه پس‌مانده مانده
  1. مترادف:
    دنبال‌مانده عقب‌مانده واپس‌مانده
  1. مترادف:
    به هدف نرسیده
  1. مترادف:
    خسته درمانده کوفته
  1. مترادف:
    وارث
  1. مترادف:
    خلف خویش قوم

ارجاع به لغت بازمانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بازمانده

لغات نزدیک بازمانده

پیشنهاد بهبود معانی