با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

رنج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • درد، غصه
  • فونتیک فارسی

    ranj
  • اسم
    pain, torture, torment, chagrin, travail, suffering, affliction, distress, toil, misery, tribulation, rack, discomfort
    • - او از ضعف بینایی و مرض قند رنج می‌برد.

    • - He was afflicted with poor eyesight and diabetes.
    • - مادرش از سوء هاضمه رنج می‌برد.

    • - Her mother suffers from poor digestion.
    • - رنج کودک ما را به گریه آورد.

    • - The child's suffering moved us to tears.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد رنج

ارجاع به لغت رنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رنج

لغات نزدیک رنج

پیشنهاد بهبود معانی