با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

کامل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • بی‌عیب و نقص
  • فونتیک فارسی

    kaamel
  • صفت
    precise, even, finished, direct, ingrained, flawless, peremptory, faultless, sound, perfect, accurate, impeccable, square, self-contained
    • - یک فرصت نادر و کامل

    • - a rare, perfect opportunity
    • - نوازنده‌ی پیانو تمام و کمال

    • - a finished piano player
  • تمام، جامع، درست، محض، تام
  • فونتیک فارسی

    kaamel
  • صفت
    complete, thorough, clear, all-out, unqualified, celestial, supreme, circumstantial, sheer, whole, rank, wall-to-wall, absolute, flat, thoroughgoing, pure, strict, fast, unmitigated, straight, positive, arrant, downright, regular, outright, consummate, crashing, integral, unabridged, full-fledged, full, mature, round, total, entire
    • - یک دگرگونی کامل

    • - a thorough change
    • - یک خوراک کامل

    • - a full meal
  • عامیانه square, regular, blooming
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کامل

ارجاع به لغت کامل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کامل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کامل

لغات نزدیک کامل

پیشنهاد بهبود معانی