precise, even, finished, direct, ingrained, flawless, peremptory, faultless, sound, perfect, accurate, impeccable, square, self-contained
precise
even
finished
direct
ingrained
flawless
peremptory
faultless
sound
perfect
accurate
impeccable
square
self-contained
یک فرصت نادر و کامل
a rare, perfect opportunity
نوازندهی پیانو تمام و کمال
a finished piano player
complete, thorough, clear, all-out, unqualified, celestial, supreme, circumstantial, sheer, whole, rank, wall-to-wall, absolute, flat, thoroughgoing, pure, strict, fast, unmitigated, straight, positive, arrant, downright, regular, outright, consummate, crashing, integral, unabridged, full-fledged, full, mature, round, total, entire
complete
thorough
clear
all-out
unqualified
celestial
supreme
circumstantial
sheer
whole
rank
wall-to-wall
absolute
flat
thoroughgoing
pure
strict
fast
unmitigated
straight
positive
arrant
downright
regular
outright
consummate
crashing
integral
unabridged
full-fledged
full
mature
round
total
entire
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک دگرگونی کامل
a thorough change
یک خوراک کامل
a full meal
عامیانه square, regular, blooming
square
regular
blooming
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
کلمهی «کامل» در زبان انگلیسی به complete، perfect یا گاهی whole ترجمه میشود، بسته به کاربرد و بافت جمله.
کامل به معنای چیزی است که هیچ کم و کاستی ندارد؛ تمام اجزا، ویژگیها یا مراحل مورد نیاز را داراست و نیازی به افزودن یا اصلاح ندارد. این واژه میتواند هم جنبهی کمّی داشته باشد و هم جنبهی کیفی.
از یک سو، وقتی میگوییم چیزی کامل است، ممکن است منظورمان این باشد که همهی بخشهای آن فراهم شدهاند، مثل وقتی میگوییم "گزارش کامل است"، یعنی تمام بخشهای مورد انتظار نوشته شدهاند. از سوی دیگر، کامل میتواند به معنای بینقص و بیعیب هم باشد، یعنی چیزی فراتر از صرفاً تمام بودن؛ چیزی که به سطحی عالی و آرمانی رسیده است، مثل "چهرهای کامل" یا "عملکردی کامل".
در زندگی روزمره، واژهی «کامل» بار معنایی مثبتی دارد و اغلب به عنوان هدفی ایدهآل مطرح میشود. افراد میخواهند روابط کامل، شغل کامل، یا بدن کامل داشته باشند. اما واقعیت این است که درک ما از کامل بودن بسیار ذهنی و فرهنگی است. آنچه در یک فرهنگ یا برای یک فرد کامل تلقی میشود، ممکن است برای دیگری چنین نباشد. حتی در روانشناسی، تمایل به کامل بودن – که از آن به کمالگرایی یاد میشود – گاهی میتواند منجر به اضطراب، وسواس و نارضایتی دائمی شود، چون فرد هیچگاه آن استاندارد "کامل" خیالی را در خود یا دیگران نمیبیند.
در علم، کامل بودن میتواند نشانهی جامع بودن باشد. مثلاً در ریاضی، وقتی یک اثبات کامل است، یعنی تمام حالتها و فرضیات را در نظر گرفته و به طور منطقی به نتیجه رسیده است.
در هنر، کامل بودن ممکن است به هماهنگی اجزا، تعادل رنگها، انسجام پیام و تأثیرگذاری کلی اثر اشاره داشته باشد.
در عرفان و فلسفه، انسان کامل کسی است که به آگاهی، رشد، و تعادل کامل در ابعاد مختلف وجودی خود رسیده باشد.
واژهی «کامل» حامل آرزوی دیرینهی انسان برای تمامیت، هماهنگی و بینقصی است؛ اما در کنار آن، یادآور این حقیقت نیز هست که کامل بودن اغلب بیش از آنکه یک وضعیت واقعی باشد، یک افق است که ما را به حرکت، رشد و تلاش برای بهتر شدن وامیدارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کامل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کامل