کوچک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دارای حجم یا ابعاد کم

فونتیک فارسی

koochak
صفت
small, tiny, midget, light, little, confined, thumbnail, exiguous, undersized, pocket-size, wee, petite, scrubby, minuscule

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- یک خانه‌ی کوچک

- a small house

- انگشت کوچک من

- my little finger
زیردست، کم‌ارزش، ناچیز

فونتیک فارسی

koochak
صفت
trivial, small-time, humble, petty, minor, small, unimportant

- یک مطلب کوچک

- a trivial matter

- یک مسئله‌ی کوچک

- a minor problem
خردسال

فونتیک فارسی

koochak
صفت
junior, tiddly, young, teeny, kid, baby

- بهنام برادر کوچک من است

- Behnam is my baby brother

- من از تو دو سال کوچکترم

- I am two years younger than you
به طور ناراحت کننده ای
incommodious
عامیانه jerkwater, pipsqueak, small-time
مجازی remote
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کوچک

ارجاع به لغت کوچک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوچک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کوچک

لغات نزدیک کوچک

پیشنهاد بهبود معانی