جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "و" (صفحه 8)
واشدن
واشدن از هم
واشر
واشر چرمی
واشر گلویی
واشماری
واشمردن
واشناخت
واشناخت کردن
واشناختن
واشناختی
واشناسی
واشنگتن
واشی
واصف
واصل
واصل شدن
واصل شدن به
واصل کردن
واضح
واضح کردن
واضح کردن مطلب
واضح و مبرهن کردن
واضح و مختصر
واضحات
واضع
واعظ
واغ
واغ واغ
واغ واغ کردن
واغ واغک
واغی زدن
وافر
وافر بودن
وافر شدن
وافرا
وافرست
وافرستادن
وافشاری
وافشردن
وافل
وافور
وافوری
وافی
واق
واق زدن
واق واق
واق واق توام با عوعو
واق واق توام با ناله
واق واق سگ
واق واق کردن
واقطبش
واقطبی کردن
واقطبیدن
واقع
واقع بین
واقع بینانه
واقع بینانه در هنر و ادب و نقد ادبی
واقع بینی
واقع در اطراف دندان ها
واقع در بخش کلیسایی
واقع در بلندا
واقع در پایین
واقع در جنوب ایالت
واقع در خارج
واقع در زیرزمین
واقع در شمال غرب
واقع در فضا
واقع در گوشه
واقع در مسیر و محل بارگیری و باراندازی
واقع شدن
واقع گرا
واقع گرایانه
واقع گرایی
واقع مانند
واقع مانندی
واقع نما
واقعا
واقعه
واقعه ضمنی
واقعی
واقعی بودن
واقعی در مقابل بدلی
واقعی کردن
واقعیات
واقعیات مربوطه
واقعیت
واقعیت افزوده
واقعیت دادن
واقعیت عینی
واقعیت کم اهمیت
واقعیت گرا در هنر و ادب و نقد ادبی
واقعیت مجازی
واقعیت یافتن
واقف
واقف به
واقف شدن
واقولیدن
واک آمیخت
واک گرد
واکافت
واکافت پذیر
واکافت کردن
واکافیدن
واکر
واکس
واکس زدن
واکس زدن کف اتاق
واکس زدن مبل
واکس زدن و براق کردن
واکس زنی و جلااندازی کفش
واکس سیاه
واکسن
واکسن زدن
واکسن زنی
واکسن فولیویا فلج اطفال
واکسی
واکسیل
واکسیل بند
واکسینه کردن
واکشیدن
واکشیدن روی زمین
واکمن
واکنا
واکنایی داشتن
واکنش
واکنش پذیر
واکنش پذیری
واکنش تند
واکنش دار
واکنش دوگانه
واکنش زنجیری
واکنش شدید
واکنش کردن
واکنش گر
واکنش مثبت نشان دادن
واکنش نشان دادن
واکنش و جنجال
واکنش هسته ای
واکنشگر زادگر
واکنشگر هسته ای
واکنشی
واکوئل
واکوفت
واکوفتن
واکوک کردن
واکه
واکه ای
واکه باز
واکه تک آوا
واکه ساده
واکه سترش
واکه مانند
واکه مرکب
واگ
واگ شناسی
واگذار
واگذار کردن
واگذار کردن حقوق خود به دیگری
واگذار کردن مسئولیت
واگذارده شدن مسئولیت و مالکیت
واگذارشده
واگذاری
واگذاری اموال
واگذاری به بخش خصوصی
واگذاری حقوق مدنی و قضایی
واگذاری سرزمین
واگذاری کردن
واگذاشتن
واگرا
واگرایی
واگراییدن
واگرد
واگردان
واگردان پذیر
واگردان شدن
واگردان قفل
واگردان کردن
واگرداندن
واگردانی
واگرفتن
واگسستن
واگسسته
واگشا
واگشائی
واگشاپذیر
واگشاپذیری
واگشاد
واگشادگی
واگشادن
واگشاده
واگشاگر
واگشایی
واگشت
واگشتگرای
واگشته کردن
واگشتی
واگشودن
واگفتن
واگماردن
واگن
واگن باری
واگن باری اتاق مانند و دردار
واگن باری مسطح
واگن بستر دار
واگن بستردار
واگن بی دیواره
واگن بی سقف
واگن بی لبه
واگن تانکر
واگن تخت
واگن تراموا
واگن حامل سوخت و آب برای لکوموتیو
واگن درجه سه
واگن دستی در راه آهن
واگن راه آهن
واگن رستوران
واگن رستوران در قطار
واگن روباز
واگن سالن دار
واگن کارمندان قطار
واگن محصور
واگن مخزن
واگن مسافربر دارای بستر خواب
واگن مسطح
واگن نفتکش
واگن ویژه ی سیگاری ها
واگویه
واگویه کردن
واگویی
واگی
واگیر
واگیر شناسی
واگیران
واگیردار
واگیرداری
واگیرزا
واگیره
واگیره کردن
واگیری
واگیزن
وال
وال آبفام
وال استریت
وال بی دندان
وال پیه
وال شکار کردن
وال قاتل
وال گیر
وال گیری
والا
والا از نظر مقام
والا حضرت
والا در نامه نگاری
والا شدن
والا کردن
والاتر
والاتر شمردن در ارج گذاری
والاتر شمردن در دادن ترفیع
والاترین
والاترین عضو تثلیث و آفریدگار جهان
والاد
والادگر
والاشماری
والاگهر
والامقام
والامقام کردن
والامقامی
والامنش
والامنشی
والان
والان پرده
والان در جامه و آذین های زنانه
والانس
والایش
والایش کردن
والایی
والت
والت ویتمن
والد
والده
والدین
والروس
والرین
والس
والس رقصیدن
والسانی
والف در تایر
والگی
والله
والمیدن
والوچگر
والوچی
واله
واله بودن
واله کردن
واله وار
والی
والیبال
والیدن
‹
1
2
...
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی