جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "و" (صفحه 4)
وثیق
وثیقه
وثیقه دادن
وثیقه قرار دادن
وثیقه گذاشتن پول
وج
وجاهت
وجاهت ملی
وجب
وجب کردن
وجد
وجد کردن
وجد و شعف
وجدآمیز
وجدان
وجدان زدا
وجدانا
وجدانگیز
وجدانی
وجع
وجنات
وجنه
وجنی
وجوب
وجود
وجود به صورت روح
وجود داشتن
وجود داشتن در
وجود گرایی
وجود نداشتن
وجودگرایانه
وجودی
وجوه
وجوه امانتی
وجوه اهالی
وجوه در گردش
وجوهات
وجه
وجه اشتراک
وجه التزام
وجه الخسار
وجه الضمان
وجه الضمان دادن
وجه الضمانه
وجه المصالحه
وجه امانی
وجه پرداختی
وجه تامین کردن
وجه تسمیه
وجه تشابه
وجه تقابل
وجه تمایز
وجه خالی
وجه در جسم هندسی
وجه دهنده
وجه شرطی
وجه مجهول
وجه مصدر
وجه نما
وجه وصفی
وجه وصفی حال
وجه وصفی مجهول
وجه وصفی معلوم
وجهه
وجهی
وجین کردن
وجین کننده
وجیه
وجیه المله
وحدانیت
وحدت
وحدت طلب
وحدت طلبانه
وحدت گرایانه
وحدت گرایی کلیسایی
وحدت وجود
وحش
وحش گاه
وحشت
وحشت انگیز
وحشت بار
وحشت زدگی
وحشت زدگی ناگهان و بی دلیل
وحشت زده
وحشت زده کردن
وحشت کردن
وحشت ناگهانی
وحشت و تنفر
وحشتناک
وحشتناکی
وحشی
وحشی سازی
وحشی شدن
وحشی کردن
وحشی و سنگدل کردن
وحشیانه
وحشیانه عمل کردن
وحشیگری
وحل
وحی
وحی گاه
وحی مانند
وحید
وخامت
وخامت اوضاع
وخش
وخشاندن
وخشن
وخشودن
وخشه
وخشه سان
وخشیدن
وخیم
وخیم تر کردن
وخیم ترشدن
وخیم شدگی
وخیم کردن
ودا
وداج
وداد
وداع
وداع فرانسوی
وداع کردن
وداعی
ودایع
ودچاک
ودرو ویلسون
ودکا
ودو
ودو کردن
ودود
ودوگرایی
ودیعه
ودیعه پذیر
ودیعه دادن
ودیعه گاه
ودیعه گذار
ودیعه نگهدار
ور
ور آمدن
ور آوردن با ابزار تیز
ور افتادن
ور پاشیدن
ور رفتن
ور رفتن به چیزی
ور زدن
ور زنی
ور شکستن
ور غلپیدن
ور قلمبیده
ور نام
ور نیامده
ورآمدن خمیر
ورآمده
ورآور
ورا
ورا دریا
ورا دریایی
ورائ
ورابرنده
وراثت
وراثت پذیر
وراثت شناس
وراثت شناسی
وراثتی
وراج
وراج و بی خرد
وراجی
وراجی کردن
ورادید
ورافتاده
ورانبر
ورانداز
ورانداز کردن
ورای
ورای درک انسانی
ورای هدف را زدن در هدفگیری
ورپریدن
ورتابه شدن
ورتابه کردن
ورتابی
ورتاک زا
ورتاکی
ورتش
ورتک
ورثه
ورجایی
ورجستن
ورجستن با سرعت
ورجستن در جانداران
ورجستن روی یک پا
ورجه
ورجه فروجه
ورجه کردن
ورجه کننده
ورجه و ورجه کردن با سرعت
ورجه ورجه
ورجه ورجه کردن
ورجه وورجه کردن
ورجهش
ورجهیدن
ورجهیدن با شمشیر
ورجی
ورجیل
ورچ
ورچلسکیدن
ورچلسکیده
ورچلوزیدن
ورد
ورد خواندن
ورد روح زدایی
ورد زبان
ورد زبان ها
ورد زبانها
ورد سپهر
وردار و ورمال
وردارو ورمال
ورداشتن
وردان
وردست
وردست بازیکن
وردست دلقک
وردست شدن
وردستان بازیگران
وردک
وردنه
وردوک
ورز
ورز دادن خمیر
ورز دادن کاه گل
ورز دادن گل
ورزا
ورزاندن
ورزاو
ورزش
ورزش با توپ
ورزش خانه
ورزش خوبی
ورزش خونی
ورزش دادن
ورزش دوست
ورزش دوگانه
ورزش سبک
ورزش شدید
ورزش شکم
ورزش کار
ورزش کردن
ورزش میدانی
ورزش نگار
ورزش های اکسیژن زا
ورزش های دو و میدانی
ورزش های ده گانه
ورزش های رزمی
ورزش های ژیمناستیک
ورزش های سوئدی
ورزش های سه گانه
ورزش های صحرایی
ورزش همراه با موسیقی
ورزشکار ژیمناستیک
ورزشکار مرد
ورزشکارانه
ورزشکاری
ورزشگاه
ورزشگاه سرپوشیده
ورزشی
ورزکار
ورزگاو
ورزه
ورزه دادن
ورزیدگی
ورزیدن
ورزیدن خمیر
ورزیدن کاه گل
ورزیدن گل
ورزیدنی
ورزیده
ورزیده شدن
ورزیده کردن
ورس
ورساد
ورسای
ورست
ورشتاد
ورشکست
ورشکست شدن
ورشکستگی
ورشکسته
ورشکسته کردن
ورشو
ورشیم
ورشیمی
ورطه
ورطه ای
ورطه گاه
ورغ
ورغلیدن
ورق
ورق آتو را بازی کردن
ورق آهن
ورق از یک خال
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ