جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "و" (صفحه 2)
وارسته سازی
وارسته کردن
وارسی
وارسی کردن
وارسی کردن با دقت
وارسی کردن با دقت زیاد
وارسی کردن به دقت
وارسیدن
وارفتگی
وارفتن
وارفتنی
وارفته
وارفته کردن
وارن هاردینگ
وارنولین
وارو
وارو خوانه
وارو زدن
وارو شمار
وارو واژه
وارو-
واروفرتور
واروک
وارون
وارون پذیر
وارون رفتن
وارون روی
وارون رویداد
وارون سازی
وارون کردن
وارون گردی
وارون نشدنی
وارون نکردنی
وارون وار
وارونش
وارونگان
وارونگی
وارونمایی کردن
وارونه
وارونه شدن
وارونه کردن
وارونه و برابر
وارونه واداشتن
واره
واره ای
واری
واریته
واریخت
واریختن
واریخته
واریز
واریز کردن
واریز کردنی
واریز نشده
واریزاندن ساختمان
واریزه
واریزی
واریسی
وازدگی
وازدن
وازدن به طور ناگهان و با شدت
وازده
وازده در اثر افراط در عشرت
وازده شدن
وازده کردن
وازکتومی
وازلین
وازلین زرد
وازنش
وازنشی
وازننده
وازننده به طور زننده
وازنی
واژ افزایی کردن
واژ نامه نویسی
واژآما
واژآمایی
واژبندی
واژپردازی
واژک
واژگان
واژگانی
واژگزینی
واژگنج
واژگون
واژگون سازی حکومت
واژگون شدن
واژگون شدن قایق و کشتی
واژگون کردن
واژگون کردن قایق و کشتی
واژگونگی
واژگونه
واژگونی
واژگویی
واژن
واژنامه نویس
واژه
واژه آرایی
واژه اسکاتلندی
واژه افزایی
واژه انگیزی
واژه اول
واژه ای
واژه بخشی
واژه بندی
واژه به واژه
واژه پرداز
واژه پردازی
واژه تعجبی
واژه تک منظوره
واژه تک هجایی
واژه جفته
واژه چند هجایی
واژه چهار حرفی
واژه دو سویه
واژه دورگه
واژه دوگانه
واژه دهان پیچ
واژه روستایی
واژه زاید
واژه شایسته
واژه شناسی
واژه فنی
واژه قبیح
واژه قرضی
واژه کاملا بجا
واژه کری
واژه کوری
واژه گروه
واژه گزینی
واژه مثبت
واژه محلی
واژه مختصر شده
واژه نامه
واژه نامه جامع
واژه نقش نما
واژه نو
واژه ها را عوض کردن
واژه ها و جملات آگهی تجارتی
واژه های مکرآمیز
واژه هم قافیه با واژه دیگر
واژه هم معنا
واژه همبسته ساز
واژه همبند
واژه ی زده شده
واژه ی شگفتی نما
واژه ی غلط
واژه ی فرانسوی
واژه ی قدیمی
واژه ی قلم خورده
واژه ی مبهم
واژه ی محدود نکننده
واژه ی وصفی
واژه ی یونانی
واژه یک کاره
واژی
واس
واساختن
واسازی
واسازی کردن
واسپاردن
واسپارش
واسپاری
واسرال کردن
واسرالی
واسرشتن
واسرنگ
واسرنگش
واسرنگیدن
واسرنگیدنی
واسط
واسطه
واسطه حسابی
واسطه کاری کردن
واسطه معاملات
واسع
واسکازین
واسل
واسل نوشیدن
واسنجی
واسو شدن
واسو کردن
واسویی
واسی
واشام
واشان
واشتاب
واشتاب کردن
واشخوار
واشدن
واشدن از هم
واشر
واشر چرمی
واشر گلویی
واشماری
واشمردن
واشناخت
واشناخت کردن
واشناختن
واشناختی
واشناسی
واشنگتن
واشی
واصف
واصل
واصل شدن
واصل شدن به
واصل کردن
واضح
واضح کردن
واضح کردن مطلب
واضح و مبرهن کردن
واضح و مختصر
واضحات
واضع
واعظ
واغ
واغ واغ
واغ واغ کردن
واغ واغک
واغی زدن
وافر
وافر بودن
وافر شدن
وافرا
وافرست
وافرستادن
وافشاری
وافشردن
وافل
وافور
وافوری
وافی
واق
واق زدن
واق واق
واق واق توام با عوعو
واق واق توام با ناله
واق واق سگ
واق واق کردن
واقطبش
واقطبی کردن
واقطبیدن
واقع
واقع بین
واقع بینانه
واقع بینی
واقع در اطراف دندان ها
واقع در بخش کلیسایی
واقع در بلندا
واقع در پایین
واقع در جنوب ایالت
واقع در خارج
واقع در زیرزمین
واقع در شمال غرب
واقع در فضا
واقع در گوشه
واقع شدن
واقع گرا
واقع گرایانه
واقع گرایی
واقع مانند
واقع مانندی
واقع نما
واقعا
واقعه
واقعه ضمنی
واقعی
واقعی بودن
واقعی در مقابل بدلی
واقعی کردن
واقعیات
واقعیات مربوطه
واقعیت
واقعیت افزوده
واقعیت دادن
واقعیت عینی
واقعیت کم اهمیت
واقعیت مجازی
واقعیت یافتن
واقف
واقف به
واقف شدن
واقولیدن
واک آمیخت
واک گرد
واکافت
واکافت پذیر
واکافت کردن
واکافیدن
واکر
واکس
واکس زدن
واکس زدن کف اتاق
واکس زدن مبل
واکس زدن و براق کردن
واکس زنی و جلااندازی کفش
واکس سیاه
واکسن
واکسن زدن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ