آخرین به‌روزرسانی:

Barrack

ˈbærək ˈbærək

گذشته‌ی ساده:

barracked

شکل سوم:

barracked

سوم‌شخص مفرد:

barracks

وجه وصفی حال:

barracking

شکل جمع:

barracks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb

سربازخانه، منزل کارگران، کلبه یا اتاقک موقتی، انبارکاه، در سربازخانه جادادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He did not like barrack life.

زندگی در سربازخانه را دوست نداشت.

each officer must be in the barracks by five A.M.

هریک از افسران باید قبل از پنج صبح در سربازخانه باشند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They barracked the soldiers in an old school house.

سربازان را در یک مدرسه قدیمی مستقر کردند.

The speaker was interrupted by barracking.

نطق سخنران را با اعتراض‌های پرسروصدا قطع می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barrack

  1. verb spur on or encourage especially by cheers and shouts
    Synonyms:
    cheer urge urge-on pep-up root-on inspire exhort
  1. verb laugh at with contempt and derision
    Synonyms:
    jeer gibe scoff flout
  1. noun
    Synonyms:
    quarters camp base garrison dormitory hut

ارجاع به لغت barrack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barrack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrack

لغات نزدیک barrack

پیشنهاد بهبود معانی