فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clave

ˈkleɪv kleɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive
    (قدیمی) زمان گذشته‌ی فعل: cleave
  • noun
    (موسیقی) هر یک از دو چوب تو خالی و استوانه‌ای‌شکل که وقتی به‌هم زده می‌شوند، صدایی ژرف و پرطنین ایجاد می‌کنند، کلاو (به‌طور معمول به‌صورت جمع به‌کار می‌رود)
  • noun
    (موسیقی) آهنگ دو ضربی و سپس سه ضربی (که در رقص‌های آمریکای لاتین توسط کلاو نواخته می‌شود)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clave

  1. verb Separate or cut with a tool, such as a sharp instrument
    Synonyms: split, divided, separated, severed, slit, sliced, rived, cut, joined, whacked, tore, sheared, ripped, remained, hewed, pierced, parted, carved, linked, dissevered, hacked, clung, chopped, broke, adhered
    Antonyms: joined, united, melded
  2. verb Come or be in close contact with; stick or hold together and resist separation
    Synonyms: stuck, clung, cohered, adhered, bonded
  3. verb To split with a sharp instrument.
    Synonyms: tore

ارجاع به لغت clave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clave

لغات نزدیک clave

پیشنهاد بهبود معانی