شکل نوشتاری دیگر این لغت: fuck about
کسچرخ زدن، کسموش چال کردن (تلف کردن زمان برای انجام کارهایی که مهم نیستند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don't have time to fuck around, I need to finish this project by tomorrow.
وقت ندارم کسچرخ بزنم، باید تا فردا این پروژه رو تمام کنم.
I'm not here to fuck about, I'm here to get the job done.
اینجا نیستم که کسموش چال کنم، اینجا هستم تا کار رو انجام بدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fuck around» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fuck-around