امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hammer Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
چیزی را توی کله کسی فروکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She hammered it into me that I could succeed.
- توی کله‌ام فروکرد که من می‌توانم موفق شوم.
- I always had it hammered into me that I mustn't lie.
- توی کله‌ام فروکردند که نباید دروغ بگویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hammer into

  1. verb work hard at
    Synonyms:
    continue drive home drub into drudge drum into endeavor grind grind into impress upon instruct keep on peg away persevere persist plug away pound away repeat stick to try hard try repeatedly work

ارجاع به لغت hammer into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hammer into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hammer-into

لغات نزدیک hammer into

پیشنهاد بهبود معانی