فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Humanize

ˈhjuːmənaɪz ˈhjuːmənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    انسانی کردن، انسان شدن، واجد صفات انسانی شدن، بامروت کردن، نرم کردن
    • - In this story animals are humanized.
    • - در این داستان به حیوانات ویژگی‌های انسانی داده شده‌است.
    • - Is there any way to humanize war?
    • - آیا راهی برای جوانمردانه کردن جنگ وجود دارد؟
    • - Suffering humanizes some and embitters others.
    • - رنج، برخی را نیک‌نهاد و دیگران را تلخ‌کام (بدخو) می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد humanize

  1. verb acculturate
    Synonyms: cultivate, refine, tame, temper, civilize, teach

لغات هم‌خانواده humanize

ارجاع به لغت humanize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «humanize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/humanize

لغات نزدیک humanize

پیشنهاد بهبود معانی