فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Humanize

ˈhjuːmənaɪz ˈhjuːmənaɪz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

انسانی کردن، انسان شدن، واجد صفات انسانی شدن، بامروت کردن، نرم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

In this story animals are humanized.

در این داستان به حیوانات ویژگی‌های انسانی داده شده‌است.

Is there any way to humanize war?

آیا راهی برای جوانمردانه کردن جنگ وجود دارد؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Suffering humanizes some and embitters others.

رنج، برخی را نیک‌نهاد و دیگران را تلخ‌کام (بدخو) می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد humanize

  1. verb acculturate
    Synonyms:
    teach civilize cultivate refine tame temper

لغات هم‌خانواده humanize

  • verb - transitive
    humanize

ارجاع به لغت humanize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «humanize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/humanize

لغات نزدیک humanize

پیشنهاد بهبود معانی