وصفنشدنی، وصفناپذیر، غیرقابل بیان، غیرقابل توصیف، توصیفناپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her beauty and attractiveness were ineffable.
زیبایی و جذابیت او وصفناپذیر بود.
The ineffable vastness of the universe filled him with awe.
وسعت وصفنشدنی جهان هستی، او را در حیرت فرو برد.
She experienced an ineffable joy upon seeing her family again.
او با دیدار دوبارهی خانوادهاش خوشحالی غیرقابل وصفی را تجربه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ineffable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ineffable