در عوض، به جای
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wanted to cry but laughed instead!
میخواستم گریه کنم ولی به جایش خندیدم!
He sent his son instead of coming himself.
او به جای اینکه خودش بیاید، پسرش را فرستاد.
He takes raisins instead of sugar.
او به جای شکر کشمش میخورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «instead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instead