Questioningly معنی

ˈkwestʃənɪŋli ˈkwestʃənɪŋli
آخرین به‌روزرسانی:
  • Adverb
    با حالت شک و تردید، پرسشگرانه، به‌گونه‌ای که فرد در مورد حقیقت چیزی ابراز تردید کند
    • - He raised his eyebrows questioningly.
    • - از روی شک و تردید، ابروهایش را بالا انداخت.
    • - His hesitancy made her look questioningly at him.
    • - تردیدش سبب شد نگاهی پرسشگرانه به او بیندازد.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات هم‌خانواده questioningly

لغات نزدیک questioningly