Straitlaced

ˌstreɪtˈleɪst ˌstreɪtˈleɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( straightlaced ) با تور محکم بسته‌شده، کرست بسته، شکم‌بند‌دار، منحصر، محدود، در فشار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straitlaced

  1. adjective exaggeratedly proper
    Synonyms:
    proper formal strict stiff prim prudish strait-laced straightlaced straight-laced prissy puritanical rigid victorian tight-laced priggish square-toed

ارجاع به لغت straitlaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straitlaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straitlaced

لغات نزدیک straitlaced

پیشنهاد بهبود معانی