فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Upchuck

ˈʌptʃʌk ˈʌptʃʌk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - intransitive verb - transitive noun
    (آمریکا - عامیانه) قی، استفراغ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد upchuck

  1. verb Eject the contents of the stomach through the mouth
    Synonyms: vomit, vomit up, purge, cast, sick, cat, be-sick, disgorge, regorge, retch, puke, barf, spew, spue, chuck, honk, regurgitate, throw up

ارجاع به لغت upchuck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upchuck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upchuck

لغات نزدیک upchuck

پیشنهاد بهبود معانی