جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ر" (صفحه 12)
رهنمودپذیر
رهنمودپذیری
رهنمودگر
رهنمودها
رهنمودی
رهنمودین
رهنمون
رهنمون دادن
رهنمون شدن
رهنمونی
رهنورد
رهنوردی
رهنوردی کردن
رهنوردی کردن با گروه
رهنی
رهیاب
رهیابی
رهیابی کردن
رهیافت
رهیدن
رهیده
رهین مراحم او
رهین منت
ری
ریا
ریا کاری کردن
ریا کردن
ریائی
ریاست
ریاست جلسه
ریاست جلسه را به عهده گرفتن
ریاست جلسه را عهده دار شدن
ریاست جمهوری
ریاست طلب
ریاست کردن
ریاست مآبی کردن
ریاست ماب
ریاض
ریاضت
ریاضت کش
ریاضت کشیدن
ریاضی
ریاضی دان
ریاضیات
ریاضیاتی
ریاضیون
ریاکار
ریاکارانه
ریاکاری
ریال
ریباس
ریبو فلاوین
ریتم
ریتم دار
ریتم شعر
ریتین
ریچار
ریچارد نیکسون
ریچارد واگنر
ریچموند
ریح
ریحان
ریخت
ریخت شناسی
ریخت گیر
ریخت و پاش
ریخت وپاش
ریختار
ریختارگاه
ریختاره
ریختاره دادن
ریختش
ریختگری
ریختگی
ریختن
ریختن آبگونه
ریختن با کج کردن ظرف
ریختن پلیس به محلی خاص
ریختن توی
ریختن توی مردم
ریختن در بسته
ریختن در بشقاب
ریختن در قوطی
ریختن در کیسه
ریختن در گونی
ریختن شالوده و نقشه و طرح
ریختن گله وار
ریختن مردم به محلی
ریخته
ریخته شدن
ریخته گر
ریخته گری
ریخته گری تحت فشار
ریخته گری کردن
ریخته و پاشیده
ریخته و پاشیده کردن
ریخته واریخته
ریخته وپاشیده
ریخن گر
ریخنی
ریدمان
ریدن
ریرداس
ریز
ریز اقلام
ریز الکترونیک
ریز اندام
ریز اندامگان بیماری زا
ریز بار
ریز باف
ریز بخش
ریز بخش سازی
ریز بخش کردن
ریز برگه
ریز برمان
ریز پاندا
ریز پردازنده
ریز پشه
ریز تراشه
ریز تکمه
ریز تگرگ
ریز جراحی
ریز رو گیر
ریز ریشه
ریز زیوی
ریز ساخت
ریز سازواره
ریز فیلم
ریز کردن
ریز ماهی خوراکی
ریزآراستگی
ریزآراسته
ریزابه
ریزان
ریزاندام
ریزباریدن
ریزبافت
ریزبین
ریزبین الکترونیکی
ریزبینانه
ریزپردازگر
ریزتپه
ریزتکان
ریزجاندار
ریزچه
ریزچه ای
ریزچه فیزیک
ریزحساب
ریزخوار
ریزخواری
ریزدانه
ریزرایانه
ریزریز
ریزریز کردن
ریزریز کردن سبزیجات
ریزریز کردن گوشت
ریزریز کردنی
ریزسازی
ریزسازی کردن
ریزسنج
ریزش
ریزش آهسته
ریزش باران
ریزش برف
ریزش سنگ و خاک
ریزش کردن
ریزش کوه
ریزش مو
ریزشاخه
ریزشگاه
ریزشیار در صفحه گرامافون
ریزفرتور
ریزفرتورنگار
ریزک
ریزکیسه دار
ریزکیسه مانند
ریزگره
ریزگری کردن
ریزمانبد
ریزموج
ریزمونه
ریزنده
ریزه
ریزه اندام
ریزه ای
ریزه پیزه
ریزه خوانی
ریزه ریزه
ریزه سنگ
ریزه کاری
ریزه کاری فنی
ریزه کاری ها
ریزه کاری های خطاطی
ریزه کردن نان در عشای ربانی
ریزه میزگی
ریزه میزه
ریزی
ریژ
ریس
ریساتو
ریستن
ریسته
ریسک
ریسک دار
ریسک کردن
ریسمان
ریسمان آب در هوا
ریسمان بافی
ریسمان بسته بندی
ریسمان پشم آنقوره
ریسمان تاب
ریسمان چند لا
ریسمان در کشتی
ریسمان دولا
ریسمان سان
ریسمان سر کیسه
ریسمان شل تاب
ریسمان ها و طناب ها
ریسمانچه
ریسمانی
ریسندگی
ریسندگی کردن
ریسنده
ریسه
ریسه رست
ریسه رفتن
ریسه روی
ریسه کردن
ریسیدن
ریش
ریش بز
ریش بزی
ریش پروفسوری
ریش تراش
ریش تراش برقی
ریش تراشی
ریش تراشیده
ریش ته باریک
ریش دار
ریش دار شدن
ریش دار کردن
ریش دنده گوسفندی
ریش دوسوی چهره
ریش ریش
ریش ریش سازی تزئینی
ریش ریش شدن چیز بافته
ریش ریش شدن چیز به هم تابیده
ریش ریش کردن
ریش ریش کردن چیز بافته
ریش زنی
ریش زیر بناگوش
ریش سپید
ریش سفید
ریش سفیدی
ریش سفیدی کردن
ریش شدن
ریش کردن
ریش کسی را تراشیدن
ریش کسی را گرفتن
ریش گذاشتن
ریش گروگذاشتن
ریش گندم
ریش و قیچی
ریش واندایک
ریشخند
ریشخند کردن
ریشخند کننده
ریشخندآمیز
ریشش درآمد
ریشک
ریشگره
ریشگی
ریشو
ریشه
ریشه اصلی گیاه
ریشه اولیه
ریشه ای
ریشه ایپکا
ریشه بابا آدم
ریشه بر
ریشه برانداز
ریشه پایی
ریشه پیاز مانند
ریشه جبری عدد
ریشه چغندر
ریشه چه
ریشه خاک
ریشه خردل
ریشه خوار
ریشه دار
ریشه دار کردن
ریشه دار ناشی از عادت
ریشه داشتن
ریشه دندان
ریشه دواندن
ریشه دوم
ریشه زبان
ریشه سوم
ریشه شناس
ریشه شناسی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ