با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Axle

ˈæksl ˈæksl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    axles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    محور، اکسل
    • - The wagon's axle broke, causing it to come to a sudden halt.
    • - محور واگن شکست و باعث توقف ناگهانی آن شد.
    • - The weight of the heavy load caused strain on the truck's rear axle.
    • - وزن بار سنگین باعث ایجاد فشار بر اکسل عقب کامیون شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد axle

  1. noun shaft around which wheels rotate
    Synonyms: arbor, axis, gudgeon, mandrel, pin, pivot, pole, rod, shaft, spindle, stalk, stem, support

Collocations

ارجاع به لغت axle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «axle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/axle

لغات نزدیک axle

پیشنهاد بهبود معانی