فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clinical

ˈklɪnɪkl ˈklɪnɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C1
    (درمان، آموزش) بالینی، کلینیکی، بستری، وابسته به بستر بیمار، واقع شونده بر بالین بیمار
    • - a clinical thermometer
    • - درجه، دماسنج بالینی
    • - a clinical psychologist
    • - روانشناس بالینی
  • adjective
    (مجازی) (برخورد، نگرش) واقع‌بینانه، خونسردانه، سرد، بی‌احساس
  • adjective
    (اتاق و غیره) ساده، بدون تزیین
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clinical

  1. adjective dispassionate
    Synonyms: analytic, antiseptic, cold, detached, disinterested, emotionless, impersonal, objective, scientific, unemotional
    Antonyms: feeling, passionate, subjective

ارجاع به لغت clinical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clinical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clinical

لغات نزدیک clinical

پیشنهاد بهبود معانی