فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come Along

ˈkəməˈlɔːŋ kʌməˈlɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb B2
    همراه آمدن، مشایعت کردن، همراهی کردن
  • phrasal verb
    پیشرفت کردن، پیش رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come along

  1. verb progress, develop
    Synonyms: do well, get on, improve, mend, perk up, pick up, rally, recover, recuperate, show improvement
  2. phrasal verb Accompany

ارجاع به لغت come along

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come along» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come along

لغات نزدیک come along

پیشنهاد بهبود معانی