با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Come From

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb A1
آمدن از (مبدأ و منبع مشخص)، به‌ دست آمدن، به‌ عمل آمدن (اغلب برای توصیف خانواده‌ی یک شخص استفاده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Wine comes from grapes.
- شراب از انگور به‌عمل می‌آید.
- She comes from a wealthy family.
- او از خانواده‌ای ثروتمند است.
phrasal verb
در نتیجه (چیزی یا عملی) بودن، ناشی شدن
phrasal verb
(مکان) اهل جایی بودن، از جایی آمدن (چیزی)
phrasal verb
حرف یا صحبتی را از کسی بازگو کردن، از طرف کسی حرفی را آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come from

  1. verb arise, emanate
    Synonyms: accrue, derive from, ejaculate, emerge, end up, flow, hail from, issue, originate, proceed, result, rise, spring, stem, turn out

ارجاع به لغت come from

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come from» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-from

لغات نزدیک come from

پیشنهاد بهبود معانی