فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Complicity

kəmˈplɪsəti kəmˈplɪsəti

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable

حقوق همدستی در جرم، شرکت در جرم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He is accused of complicity in the prisoners' escape.

او متهم است که در فرار زندانیان دست داشته.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد complicity

  1. noun conspiracy
    Synonyms:
    collusion conspiracy agreement partnership collaboration intrigue complot connivance abetment involvement implication guilt guiltiness manipulation machination engineering confederacy concurrence
    Antonyms:
    ignorance innocence refusal noninvolvement

ارجاع به لغت complicity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «complicity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complicity

لغات نزدیک complicity

پیشنهاد بهبود معانی