با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Embosom

emˈbʊzəm ɪmˈbʊzəm
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از imbosom به‌ جای embosom استفاده کرد.

معنی

  • verb - transitive
    در أغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد embosom

  1. verb To put one's arms around affectionately
    Synonyms: embrace, clasp, enfold, hold, hug, press, enclose, squeeze, clinch, bosom, envelope, clip, surround

ارجاع به لغت embosom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embosom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embosom

لغات نزدیک embosom

پیشنهاد بهبود معانی