گذشتهی ساده:
extrapolatedشکل سوم:
extrapolatedسومشخص مفرد:
extrapolatesوجه وصفی حال:
extrapolatingحدس زدن، تخمین زدن، برآورد کردن (از روی چیزهای دانسته)
The scientist was able to extrapolate the future climate conditions based on the current data and trends.
این دانشمند توانست شرایط آبوهوایی آینده را بر اساس دادهها و روندهای فعلی تخمین بزند.
The team of researchers extrapolated the potential population growth based on the current birth and death rates.
گروه محققان رشد بالقوهی جمعیت را بر اساس نرخ فعلی مرگ و میر برآورد کردند.
The teacher asked the students to extrapolate the next number in the sequence.
معلم از دانشآموزان خواست که عدد بعدی در دنباله را حدس بزنند.
نتیجهگیری کردن، استنتاج کردن (از روی شواهد و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We can extrapolate from the data that the company's profits will continue to increase.
از دادهها میتوانیم نتیجه بگیریم که سود شرکت همچنان در حال افزایش است.
Based on the trends we are seeing, we can extrapolate that the company's profits will continue to grow.
بر اساس روندهایی که میبینیم، میتوانیم این طور استنتاج کنیم که سود شرکت همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد.
ریاضی برونیابی کردن
The mathematician used the existing data to extrapolate the missing values in the graph.
ریاضیدان از دادههای موجود برای برونیابی مقادیر نیامده در نمودار استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extrapolate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extrapolate