امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lovemaking

ˈlʌvˌmeɪkɪŋ ˈlʌvˌmeɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: love-making

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
هم‌خوابگی، جماع، سکس، آمیزش جنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They enjoyed experimenting with different positions during their lovemaking.
- آن‌ها از امتحان کردن پوزیشن‌های مختلف در طول هم‌خوابگی خود لذت می‌بردند.
- She whispered sweet nothings in my ear during our lovemaking.
- در طول سکس چیزهای شیرینی در گوشم زمزمه می‌کرد.
noun uncountable
عشق‌بازی، معاشقه
- The book described the art of love-making in great detail.
- این کتاب هنر عشق‌بازی را با جزئیات بسیار شرح داده است.
- They enjoyed a night of lovemaking under the stars.
- آن‌ها از یک شب معاشقه زیر ستاره‌ها لذت بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lovemaking

  1. noun sexual activity
    Synonyms:
    carnal knowledge coition coitus copulation coquetting courting courtship cuddling dalliance fondling fooling around foreplay hugging intercourse intimacy kissing mating screwing sexual intercourse sexual relations smooching snuggling sucking face

ارجاع به لغت lovemaking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lovemaking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lovemaking

لغات نزدیک lovemaking

پیشنهاد بهبود معانی