شکل نوشتاری دیگر این لغت: love-making
همخوابگی، جماع، سکس، آمیزش جنسی
They enjoyed experimenting with different positions during their lovemaking.
آنها از امتحان کردن پوزیشنهای مختلف در طول همخوابگی خود لذت میبردند.
She whispered sweet nothings in my ear during our lovemaking.
در طول سکس چیزهای شیرینی در گوشم زمزمه میکرد.
عشقبازی، معاشقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The book described the art of love-making in great detail.
این کتاب هنر عشقبازی را با جزئیات بسیار شرح داده است.
They enjoyed a night of lovemaking under the stars.
آنها از یک شب معاشقه زیر ستارهها لذت بردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lovemaking» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lovemaking