آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ مهر ۱۴۰۴

    Male

    meɪl meɪl

    شکل جمع:

    males

    معنی male | جمله با male

    adjective

    مرد، مردانه، پسرانه

    Many traditions in the village are centered around male authority.

    بسیاری از سنت‌ها در روستا حول محور اقتدار مردانه شکل گرفته‌اند.

    The survey revealed that male students spend more hours on sports.

    نظرسنجی نشان داد که دانشجویان پسر ساعات بیشتری را صرف ورزش می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a deep male voice

    صدای کلفت و مردانه

    He was full of male energy.

    او مملو بود از شور و حرارت مردانه.

    the male population of the city

    جمعیت مردان در شهر

    a male choir

    گروه آواز مرکب از مردان

    adjective B1

    نر، مذکر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The scientists studied the behavior of male bees in the hive.

    دانشمندان، رفتار زنبورهای نر را در کندو مورد مطالعه قرار دادند.

    Male frogs produce loud croaks to attract females.

    قورباغه‌های نر برای جذب ماده‌ها صدای قورقور بلندی تولید می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    male sex organs

    اندامهای تناسلی مرد یا حیوان نر

    a male animal

    حیوان نر

    a male donkey

    خر نر، نره خر

    a male monkey

    میمون نر

    the male sex

    جنس مذکر

    a male holly

    درخت خاس پرچم‌دار

    adjective

    گیاه‌شناسی نر (گیاه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    Male cones in pine trees release pollen in spring.

    مخروط‌های نر درختان کاج در بهار، گرده آزاد می‌کنند.

    The male parts of most flowers produce pollen grains.

    بخش‌های نر بیشتر گل‌ها، دانه‌های گرده تولید می‌کنند.

    adjective

    مهندسی نری (قرار گیرنده در درون چیز دیگر مانند دکمه در مادگی)

    This charger comes with a male USB plug.

    این شارژر همراه با فیش نر USB عرضه می‌شود.

    The device won’t work unless the male part fits tightly into the female part.

    دستگاه کار نخواهد کرد مگر اینکه بخش نر در بخش ماده، محکم قرار گیرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a male horse coupling

    بست نرگی شیلنگ

    noun countable B2

    جنس نر، نر، حیوان نر

    Among lions the male is bigger than the female.

    در میان شیران، جنس نر درشت‌تر از جنس ماده است.

    A male can be easily distinguished from a female by its horns.

    نر را می‌توان به‌راحتی از روی شاخ‌هایش از ماده تشخیص داد.

    noun countable formal

    مرد، پسر

    The survey shows that males are more likely to choose technical careers.

    نظرسنجی نشان می‌دهد که مردان بیشتر احتمال دارد حرفه‌های فنی را انتخاب کنند.

    There were more males than females at the conference.

    در کنفرانس تعداد مردان بیشتر از زنان بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    two males and a female

    دو مرد و یک زن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد male

    1. adjective masculine
      Synonyms:
      manly virile macho manful manlike potent paternal
      Antonyms:
      female
    1. noun man
      Synonyms:
      guy fellow gentleman sir he husband father brother son boy Mr. grandfather
      Antonyms:
      female

    Collocations

    male lead

    نقش اصلی مرد

    سوال‌های رایج male

    معنی male به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «male» در زبان فارسی به «مرد»، «مذکر» یا «نر» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «male» به جنسیت اشاره دارد و معمولاً برای توصیف افراد، حیوانات یا اشیایی به کار می‌رود که ویژگی‌های مردانه یا مذکر دارند. این کلمه در زیست‌شناسی، زبان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فرهنگ‌های مختلف کاربرد گسترده‌ای دارد.

    از نظر زیست‌شناسی، «male» به فرد یا موجودی گفته می‌شود که دستگاه تولید مثل مردانه دارد و قادر به تولید سلول‌های اسپرم است. این جنسیت نقشی اساسی در فرایند تولید مثل ایفا می‌کند و ویژگی‌های فیزیولوژیکی خاصی مانند هورمون‌ها، ساختارهای بدنی و صفات جسمی را شامل می‌شود. در حیوانات نیز همین تعریف صادق است و تشخیص جنس مذکر اهمیت زیادی در رفتارشناسی و تکثیر گونه‌ها دارد.

    در زبان‌شناسی، «male» به عنوان صفت برای توصیف اسم‌هایی به کار می‌رود که جنس مذکر دارند. همچنین در برخی زبان‌ها تفاوت جنسیتی در واژگان و ضمایر وجود دارد که «male» مشخص‌کننده‌ی این جنسیت است. برای مثال در زبان انگلیسی، ضمایر «he» و «him» برای اشاره به مذکرها استفاده می‌شود.

    از نظر فرهنگی و اجتماعی، «male» به گروهی از افراد جامعه اشاره دارد که بر اساس ویژگی‌های جنسیتی و نقش‌های اجتماعی به عنوان مردان شناخته می‌شوند. نقش‌ها، انتظارات و حقوق مربوط به مردان در جوامع مختلف متفاوت است و موضوعات مرتبط با مردانگی، هویت جنسی و برابری جنسیتی همیشه مورد توجه بوده است.

    «male» کلمه‌ای است که هم به بعد بیولوژیکی و هم به بعد اجتماعی جنسیت اشاره دارد. فهم درست این واژه و کاربردهای آن کمک می‌کند تا مسائل زیستی، زبانی و اجتماعی مرتبط با جنسیت بهتر درک و مطرح شوند.

    شکل جمع male چی میشه؟

    شکل جمع male در زبان انگلیسی males است.

    ارجاع به لغت male

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «male» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/male

    لغات نزدیک male

    • - maldistribution
    • - maldives
    • - male
    • - male chauvinist pig
    • - male fern
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.