فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Numerate

ˈnuːmərət ˈnjuːmrət

گذشته‌ی ساده:

numerated

شکل سوم:

numerated

وجه وصفی حال:

numerating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دارای سواد عددی، دارای سواد حساب‌

She is numerate and excels in mathematics.

او دارای سواد عددی است و در ریاضیات عالی است.

His numerate skills helped him solve complex problems quickly.

مهارت‌های دارای سواد عددی‌اش به او کمک کرد تا مسائل پیچیده را به‌سرعت حل کند.

verb - transitive

شمردن، حساب کردن، شمارش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The teacher will numerate the students' scores for the exam.

معلم نمرات دانش‌آموزان را برای امتحان حساب می‌کرد.

Please numerate the items on the checklist before submitting it.

لطفاً موارد موجود در چک‌لیست را قبل‌از ارسال آن بشمارید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد numerate

  1. verb to note (items) one by one so as to get a total
    Synonyms:
    count tally number tell reckon enumerate
  1. verb to name or specify one by one
    Synonyms:
    list itemize enumerate count number tally total calculate measure tick off
  1. adjective able to understand and use numbers
    Antonyms:
    innumerate

لغات هم‌خانواده numerate

ارجاع به لغت numerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «numerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/numerate

لغات نزدیک numerate

پیشنهاد بهبود معانی