شکل جمع:
plaquesپلاک، لوحه، نشان، صفحه کوچک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A plaque on the door showed his name and his work schedule.
پلاک روی در نام و ساعات کار او را نشان میداد.
a memorial plaque for the war dead
لوح یادبود کشتگان جنگ
A handsome ceramic plaque hung over the fireplace.
یک صفحهی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.
a psoriatic plaque
لکهی داء الصدف
This toothpaste removes plaque.
این خمیردندان جرم دندان را از بین میبرد.
Plaque has clogged the aorta.
پلاک خونی شاهرگ آئورت را بند آورده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plaque» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plaque