فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Suds

sʌdz sʌdz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

کف (آب و صابون)

The suds filled the sink.

کف سینک را پر کرده بود.

The children giggled and played in the suds during bath time.

بچه‌ها در زمان حمام قهقهه می‌زدند و در کف بازی می‌کردند.

noun plural

آب کف‌آلود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She washed her hands with suds.

صورتش را با آب کف‌آلود شست.

The car was washed with suds.

ماشین با آب کف‌آلود شسته شد.

noun plural informal

انگلیسی آمریکایی قدیمی آبجو

He poured me a tall glass of suds.

برایم یک لیوان بلند آبجو ریخت.

I don't usually drink suds.

معمولاً آبجو نمی‌نوشم.

verb - transitive

شستن (در/با آب کف‌آلود)

She sudsed the dishes.

ظرف‌ها را شست.

He is sudsing the car.

دارد ماشین را می‌شوید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suds

  1. noun a mass of bubbles in or on the surface of a liquid
    Synonyms:
    foam froth lather bubbles head soapsuds soap spume beer yeast swipes
  1. verb to form or cause to form foam
    Synonyms:
    foam lather bubble froth fizz effervesce cream spume yeast

ارجاع به لغت suds

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suds» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suds

لغات نزدیک suds

پیشنهاد بهبود معانی