کف (آب و صابون)
The suds filled the sink.
کف سینک را پر کرده بود.
The children giggled and played in the suds during bath time.
بچهها در زمان حمام قهقهه میزدند و در کف بازی میکردند.
آب کفآلود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She washed her hands with suds.
صورتش را با آب کفآلود شست.
The car was washed with suds.
ماشین با آب کفآلود شسته شد.
انگلیسی آمریکایی قدیمی آبجو
He poured me a tall glass of suds.
برایم یک لیوان بلند آبجو ریخت.
I don't usually drink suds.
معمولاً آبجو نمینوشم.
شستن (در/با آب کفآلود)
She sudsed the dishes.
ظرفها را شست.
He is sudsing the car.
دارد ماشین را میشوید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suds» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suds