فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unsanitary

ˌʌnˈsænəteri ʌnˈsænətəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ناسالم، غیر بهداشتی، آلوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

unsanitary habits

عادت‌های ناسالم

In general Head lice infestation occur in crowded, unsanitary facilities, such as prisons and refugee camps.

آلودگی شپش سر، در مراکز پرازدحام و غیربهداشتی مانند زندان‌ها و اردوگاه‌های پناهندگان دیده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unsanitary

  1. adjective dirty, unclean
    Synonyms:
    unclean messy soiled muddy dusty filthy grimy stained foul polluted unhealthy unhygienic contaminated sullied rotten stinking rank tarnished unhealthful rancid sloppy

ارجاع به لغت unsanitary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsanitary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unsanitary

لغات نزدیک unsanitary

پیشنهاد بهبود معانی