امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تاب‌ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

taab
twist, curl, swing, glow, lustre, resistance, power to standhardship, fortitude

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
آوا شناسی
cadence
wobble
trapeze
فیزیک torsion
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تاب‌

  1. مترادف:
    توان توانایی رمق طاقت قدرت قوت نا وسع یارا
  1. مترادف:
    پیچ جعد چین خمش شکن طره کرس
  1. مترادف:
    پرتو تابش روشنی فروغ نور
  1. مترادف:
    حرارت سوزش گرمی هرم
  1. مترادف:
    آرام صبر قرار
  1. مترادف:
    پایداری تحمل شکیبایی شکیب
  1. مترادف:
    دوام مقاومت
  1. مترادف:
    چین شکن

ارجاع به لغت تاب‌

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تاب‌» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تاب‌

لغات نزدیک تاب‌

پیشنهاد بهبود معانی