تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- تاب (مقاومت) خزشی
- او تاب خود را در طول ماراتن نشان داد.
- تاب او با روند کند همه را تحتتأثیر قرار داد.
- تابآوری کلید غلبه بر چالشهای زندگی است.
- موهای رقصنده تاب زیبایی داشت که نور را جلب میکرد.
- موهای او تابهای طبیعی داشت که بر جذابیت او میافزود.
- بچهها بهنوبت برای تاب در پارک ایستادند.
- او تاب چوبیای در حیاط خانه ساخت تا بچههایش با آن بازی کنند.
- تاب فنر باعث نوسان منظم آن شد.
- تاب آونگ بهتدریج با از دست دادن انرژی کاهش یافت.
- او متوجه تاب خفیفی در چرخ دوچرخهاش شد.
- امواج اقیانوس تاب ملایمی در امتداد خط ساحلی تشکیل دادند.
- نختاب
- در این کارگاه ابزارهای مختلفی برای هنرهای الیافی وجود داشت که برجستهترین آن چوبتابی ظریف بود.
- شبتاب
- مهتاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تاب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تاب