Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست فهرست
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم AI
  • نرم‌افزار‌ها
    • نرم‌افزار اندروید مشاهده
      نرم‌افزار اندروید
    • نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
      نرم‌افزار آی او اس
    • افزونه‌ی کروم مشاهده
      افزونه‌ی کروم
  • تماس با ما
  • درباره‌ی ما
  • خرید اشتراک
  • وبلاگ
  • لغات من
  • الف
  • ب
  • پ
  • ت
  • ث
  • ج
  • چ
  • ح
  • خ
  • د
  • ذ
  • ر
  • ز
  • ژ
  • س
  • ش
  • ص
  • ض
  • ط
  • ظ
  • ع
  • غ
  • ف
  • ق
  • ک
  • گ
  • ل
  • م
  • ن
  • و
  • ه
  • ی

لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 19)

  • از طریق معمول
  • از طریق نماینده
  • از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن
  • از طریق هوا
  • از طریق هواپیما
  • از طول
  • از ظهر تا غروب
  • از عاج
  • از عرشه کشتی
  • از عرض
  • از عرض بریدن
  • از عضویت محروم کردن
  • از عقب به اتومبیل دیگر خوردن
  • از عقب به اتومبیل دیگر زدن
  • از عقل و بینش محروم کردن
  • از عکس کلیشه ساختن
  • از علت به معلول
  • از عهد بوق
  • از عهده برآمدن
  • از عهده خود برداشتن
  • از غلاف در آوردن
  • از غلاف کشیده
  • از غیب خبر دادن
  • از فاسد شدن حفظ کردن
  • از فرار جلوگیری کردن
  • از فریب رهانیدن
  • از قافله عقب
  • از قافله عقب افتاده
  • از قبح چیزی کاستن
  • از قبل
  • از قبل قضاوت کردن
  • از قبل گرفته شده
  • از قبل مسلح کردن
  • از قبل مشغول کاری
  • از قدرت احساس برخوردار بودن
  • از قرار
  • از قرار معلوم
  • از قرقره باز کردن
  • از قرقره بازشدن
  • از قصد
  • از قلاب در آوردن
  • از قلم افتادگی
  • از قلم افتاده
  • از قلم انداختگی
  • از قلم انداختن
  • از قنداق درآوردن
  • از قیافه انداختن
  • از قید جسم و زندگی جسمانی رها کردن
  • از قید چیزی نجات دادن
  • از قیمت چیزی کاستن
  • از قیمت کاستن
  • از کار افتادگی
  • از کار افتادگی موقت
  • از کار افتادن
  • از کار افتادن موتور
  • از کار افتاده
  • از کار انداختن
  • از کار انداختن موتور
  • از کار ایستادن
  • از کار باز ایستادن
  • از کار باز ایستاندن
  • از کار بر کنار کردن
  • از کار در نیامده
  • از کار درآوردن
  • از کارافتادن کامل قلب
  • از کارافتاده
  • از کجا
  • از کلیات به جزئیات
  • از کم به بیش رسانی
  • از کم به بیش رسی
  • از کم تجربگی درآوردن
  • از کمبود هوای تازه رنج بردن
  • از کمینگاه تیراندازی کردن
  • از کمینگاه حمله کردن
  • از کنار
  • از کنار رفتن
  • از کنارچیزی گذشتن
  • از کناره
  • از کوره به در کردن
  • از کوره در بردن
  • از کوره در رفتن
  • از کوره در رفته
  • از کوره در کردن
  • از کوره دررفتن
  • از کی؟
  • از گدار گذشتن
  • از گرسنگی بی تاب کردن
  • از گرسنگی کشتن
  • از گرسنگی مردن
  • از گرما رنج بردن
  • از گرما کلافه شدن
  • از گرو درآوردن
  • از گرو درآوری
  • از گمراهی در آوردن
  • از گناه زدودن
  • از گور درآوردن
  • از گور درآوری
  • از گوریدگی درآوردن
  • از گوشه چشم
  • از گوشه چشم نگاه کردن
  • از گوشه و کنار
  • از گیر درآمدن
  • از گیر درآوردن
  • از گیر کسی خود را خلاص کردن
  • از لبه
  • از لحاظ
  • از لحاظ جنایی
  • از لحاظ مادی
  • از لولا در آوردن
  • از ما بهتران
  • از مادر یکی ولی از پدر جدا
  • از مالکیت مذهبی درآوردن
  • از مبالغه خودداری کردن
  • از محاصره دست برداشتن
  • از محل
  • از محل بخصوصی
  • از محل بخصوصی بودن
  • از محله کوخ نشینان بازدید کردن
  • از مد افتادن
  • از مد افتاده
  • از مد افتاده کردن
  • از مد انداختن
  • از مدت ها پیش
  • از مدرسه دررفتن
  • از مدنظر گذراندن
  • از مرحله ای به مرحله دیگر رفتن
  • از مردی انداختن
  • از مرکز به اطراف پراکنده شدن
  • از مرکز زمین
  • از مزه افتادن
  • از مستی در آمدن
  • از مستی درآوردن
  • از مسند خود خلع کردن
  • از مسیر معینی فرستادن
  • از مشرق
  • از مطرح سازی لایحه خودداری کردن
  • از مطلبی به مطلب دیگر پریدن
  • از معنی انداختن
  • از مقام خود خلع کردن
  • از من تحقیق کرد
  • از من داری
  • از منابع ثانوی
  • از موجودی کاستن
  • از موضوع پرت
  • از مه پوشیده شدن
  • از مه پوشیده کردن
  • از میان
  • از میان اقیانوس اطلس
  • از میان برداری
  • از میان بردن
  • از میان دسته
  • از میان دشت و صحرا
  • از میان رفتن
  • از میان رفته
  • از میان گروه
  • از میدان جنگ خارج شده
  • از میزان حساسیت کاستن
  • از میهن راندن
  • از میهن رانده
  • از نزدیک
  • از نزدیکی رد شدن
  • از نژاد انگلیسی
  • از نژاد خالص
  • از نژاد ژرمنی
  • از نژاد سامی
  • از نسل ... بودن
  • از نسل جوان تر
  • از نسل مسن تر
  • از نسل و تبار بخصوصی بودن
  • از نظر ...
  • از نظر آسیب شناسی
  • از نظر آمار
  • از نظر آموزشی
  • از نظر آوایی
  • از نظر اتمسفر
  • از نظر اتمی
  • از نظر اجتماعی
  • از نظر احساسات
  • از نظر احساسی
  • از نظر اخلاقی
  • از نظر ارتشی
  • از نظر ارضی
  • از نظر اشراقی
  • از نظر اصطلاحی
  • از نظر اقتصادی
  • از نظر اقلیمی
  • از نظر اکوستیک
  • از نظر اندیشه نگاری
  • از نظر باستان شناسی
  • از نظر بالینی
  • از نظر بصری
  • از نظر به نژادشناسی
  • از نظر بهداشتی
  • از نظر بیرونی
  • از نظر پارلمانی
  • از نظر پزشکی
  • از نظر پزشکی قانونی
  • از نظر پنهان کردن
  • از نظر پوشاک
  • از نظر پولی
  • از نظر تاریخی
  • از نظر تئوری
  • از نظر تجربی
  • از نظر تدارکاتی
  • از نظر تغذیه
  • از نظر تقدم و تاخر
  • از نظر تکنولژی
  • از نظر جامعه شناسی
  • از نظر جدلی
  • از نظر جراحی
  • از نظر جسمانی
  • از نظر جغرافی
  • از نظر جنسی
  • از نظر جوفشاری
  • از نظر چپیره شناسی
  • از نظر چهره
  • از نظر حرفه ای
  • از نظر حروفچینی
  • از نظر خارجی
  • از نظر خلق و خو
  • از نظر خوراک شناسی
  • از نظر خیاطی
  • از نظر دریانوردی
  • از نظر دریایی
  • از نظر دستور زبان
  • از نظر دماپایی
  • از نظر دور آگاهی
  • از نظر روان شناسی
  • از نظر روانی
  • از نظر رویدادنگاری
  • از نظر ریاضی
  • از نظر زبان شناختی
  • از نظر زبانی
  • از نظر زمین شناسی
  • از نظر زمین مداری
  • از نظر زناشوئی
  • از نظر زیباشناسی
  • از نظر زیست شناسی
  • از نظر ساختمان
  • از نظر سبک
  • از نظر سردبیری
  • از نظر سیاست پولی
  • از نظر سیاسی
  • از نظر شخصیت
  • از نظر شغلی
  • از نظر شکل
  • از نظر شمار
  • از نظر شیمیایی
  • از نظر صفت بودن
  • از نظر صوتی
  • از نظر عملکرد
  • از نظر فرهنگی
  • از نظر فقدان اندام جنسی
  • از نظر فکری
  • از نظر فلسفه
  • از نظر فنی
  • از نظر قانون اساسی
  • از نظر قانونی
  • از نظر قضایی
  • از نظر قومی
  • از نظر کشاورزی
  • از نظر کمی
  • از نظر کیفی
  • از نظر لجستیکی
  • از نظر مالی
  • از نظر متری
  • از نظر محیط زیست
  • از نظر معانی بیان
  • از نظر معنایی
  • از نظر معنوی
  • از نظر من
  • از نظر نحوی
  • از نظر نژادی
  • از نظر نظامی
  • از نظر نفرات
  • از نظر نمای خارجی
  • از نظر نمایشی
  • از نظر نورشناسی
  • از نظر واجریشه شناسی
  • از نظر ورزشی
  • از نظر وزن شعری
  • از نظر ویرایش
  • از نظر هنرمندی
  • از نظر-
  • از نظرآواشناختی
  • از نظرتناسلی
  • از نظرچندایی
  • از نظردماغی
  • از نظرساختار
  • از نظرسبک شناسی
  • از نظرشغلی
  • از نظرعقلی
  • از نظرعملی
  • از نظرواقعی
  • از نفس افتادن
  • از نفس افتاده
  • از نفس انداختن
  • از نفس بازمانده
  • از نو
  • از نو آراستن
  • ‹
  • 1
  • 2
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 35
  • 36
  • ›

لغات تصادفی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

regression fermion private POV nepenthe negative invalid gym stable stich induction intellect relinquish bear tuna قمار ترنجبین فکر کردن سوخاری ماهیتابه کشیش پولک شیرکاکائو دستیار دندان پزشک سوءاستفاده آب‌رسان التماس ضایع شدن ماکت خندیدن
برخی از تلفظ‌های لغات توسط دانشگاه کمبریج ارائه شده‌اند دروازه پرداخت معتبر
فست دیکشنری
فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها

فست دیکشنری
دیکشنری مترجم AI ترجمه انگلیسی به فارسی خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
نرم‌افزارها
دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم راهنما
وبلاگ
گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
قوانین و ارتباط با ما
تماس با ما درباره‌ی ما حریم خصوصی قوانین و مقررات
فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
فست دیکشنری در اینستاگرام
فست دیکشنری در توییتر
فست دیکشنری در تلگرام
© 2007 - 2025 Fast Dictionary (Fastdic) All rights reserved.
Audio pronunciations copyright © Cambridge University Press.