جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 18)
از دست دادگی
از دست دادن
از دست دادن توپ
از دست دادن سلامتی
از دست دادن فرصت
از دست دادن مشاعر
از دست دادن نیرو
از دست دادنی
از دست دهی
از دست رفتگی
از دست رفتن
از دست رفته
از دست ندادن
از دل و جان
از دم
از دماغ فیل افتاده
از دو
از دو تخم بارور شده
از دو سو به آتش بستن
از دور
از دور تا دور
از دور دست بر آتش داشتن
از دور دیدن
از دوش کسی برداشتن
از دهان بیرون افکندن
از دهان جاری شدن
از دهان جاری کردن
از دیدگاه مخالف
از دیرباز
از دیرگاه
از دیگران جدا کردن
از دین برگشتگی
از دین برگشتن
از دین برگشته
از دین برگشته شدن
از دیوار آویختن عکس
از دیوار به دیوار
از راه
از راه اعتراف
از راه انحرافی رفتن
از راه بخصوصی فرستادن
از راه بدر شدگی
از راه بدر کردن
از راه برق
از راه به در بردن
از راه به در بری
از راه به در شدن
از راه به در کردن
از راه بینی بالا کشیدن
از راه جبر
از راه چشم
از راه خشکی
از راه دربردن
از راه دریا
از راه دیگر فرستادن
از راه راست روده
از راه فرعی
از راه فرعی رفتن
از راه کمربندی رفتن
از راه گوش
از راه معینی فرستادن
از راه هوشبری
از رده خارج
از رده خارج کردن
از رشد ایستاده
از رشد بازداشتن
از رغبت افتادن
از رغبت انداختن
از رفت و آمد جلوگیری کردن
از رمق افتادن
از رمق انداختن
از رنده گذراندن
از رنگ اشباع کردن
از رو بافتن
از رو بردن
از رودخانه عبور کردن
از رونق افتادن
از روی
از روی احساس گناه
از روی ادب
از روی استیصال
از روی بازیگوشی
از روی بدجنسی
از روی بها
از روی بی دانشی
از روی بی میلی
از روی ترحم کشتن
از روی تعمد
از روی تمسخر
از روی تمنا
از روی چیزی پریدن
از روی چیزی جهیدن
از روی چیزی رد شدن
از روی حدس گفتن
از روی حساب و کتاب
از روی حسادت
از روی حسن اتفاق
از روی حسن تعبیر
از روی حسن نیت
از روی خامدستی
از روی خلوص نیت
از روی خوش شانسی
از روی دانش
از روی درماندگی
از روی درون یابی
از روی دوستی
از روی روش
از روی شادی
از روی شم
از روی شوخی
از روی عادت
از روی عداوت
از روی فداکاری
از روی فضولی
از روی قصد
از روی کلیشه چاپ کردن
از روی کنجکاوی
از روی مانع پریدن
از روی محلی پرواز کردن
از روی ناچاری
از روی نادانی
از روی ناگزیری
از روی نرده
از روی نمونه ساختن
از روی نومیدی
از روی وظیفه شناسی
از روی هیستری
از ریخت افتادگی
از ریخت انداختن
از ریخت اندازی
از ریشه
از ریشه درآوردن
از زمان بخصوصی آغاز شدن
از زمانی که
از زمین بلند شدن
از زندان رها کردن
از زیر
از زیر آب در آوردن
از زیر بریدن
از زیر پرسش در رفتن
از زیر چیزی در رفتن
از زیر خاک درآوردن
از زیر سئوال در رفتن
از زیر کار در رفتن
از زیر کار در رو
از زیر کار فرار کردن
از زیر کندن
از زیر مسئولیت در رفتن
از زیرش در رو
از سر
از سر افتادن
از سر انداختن
از سر باز کردن
از سر باز نکردنی
از سر بیرون کردن
از سر تا ته
از سر خود
از سر راه بر داشتن
از سر سیری
از سر سیری نگاه کردن
از سر شوخی
از سر گرفتن
از سر گیری
از سر لطف
از سر لطف انجام دادن
از سرب
از سرباز کردن
از سرعت کاستن
از سرعت موتور کاستن
از سکنه خالی کردن
از سلاح های اتمی زدودن
از سمت جنوب خاوری
از سمت عقب
از سمت مغرب
از سنگ مرمر
از سوی
از سوی پشت
از سوی جنوب
از سوی جنوب خاوری
از سوی جنوب غربی
از سوی خاور
از سوی دیگر
از سیاست به دور نگهداشتن
از شالوده
از شدت
از شدت ...
از شدت چیزی کاستن
از شدت سقوط چیزی کاستن
از شدت صدا کاستن
از شدت و حدت افتادن
از شدت وزیدن چیزی کاستن
از شر بیماری راحت شدن
از شر چیزی راحت شدن
از شر کسی راحت شدن
از شغل برداشتن
از شک یا واهمه درآوردن
از شکل افتاده
از شکل انداختن
از شمال
از شمال خاوری
از شمال شرق
از شمال غرب
از شور و طراوات چیزی کاستن
از شیر گرفتن
از شیفتگی درآوردن
از صافی رد شدن
از صافی رد کردن
از صافی گذراندن
از صدف درآوردن
از صمیم قلب
از صندلی فرو افکندن
از صورت انداختن
از طبقات بالا
از طبقات پست اجتماع
از طبقه متوسط
از طبقه ممتاز
از طرف
از طرف پدر
از طریق تلسکوپ
از طریق حکمیت حل کردن
از طریق عکس
از طریق کار به دست نیامده
از طریق گذرگاه ارسال داشتن
از طریق مثال نشان دادن
از طریق مجرا ارسال داشتن
از طریق معمول
از طریق نماینده
از طریق هوا
از طریق هواپیما
از طول
از ظهر تا غروب
از عاج
از عرشه کشتی
از عرض
از عرض بریدن
از عضویت محروم کردن
از عقب به اتومبیل دیگر زدن
از عقل و بینش محروم کردن
از عکس کلیشه ساختن
از علت به معلول
از عهد بوق
از عهده برآمدن
از عهده خود برداشتن
از غلاف در آوردن
از غلاف کشیده
از غیب خبر دادن
از فاسد شدن حفظ کردن
از فرار جلوگیری کردن
از فریب رهانیدن
از قافله عقب
از قافله عقب افتاده
از قبح چیزی کاستن
از قبل
از قبل قضاوت کردن
از قبل گرفته شده
از قبل مسلح کردن
از قبل مشغول کاری
از قدرت احساس برخوردار بودن
از قرار
از قرار معلوم
از قرقره باز کردن
از قرقره بازشدن
از قصد
از قلاب در آوردن
از قلم افتادگی
از قلم افتاده
از قلم انداختگی
از قلم انداختن
از قنداق درآوردن
از قیافه انداختن
از قید چیزی نجات دادن
از قیمت چیزی کاستن
از قیمت کاستن
از کار افتادگی
از کار افتادگی موقت
از کار افتادن
از کار افتادن موتور
از کار افتاده
از کار انداختن
از کار انداختن موتور
از کار ایستادن
از کار باز ایستادن
از کار باز ایستاندن
از کار بر کنار کردن
از کار در نیامده
از کار درآوردن
از کارافتادن کامل قلب
از کارافتاده
از کجا
از کلیات به جزئیات
از کم به بیش رسانی
از کم به بیش رسی
از کم تجربگی درآوردن
از کمبود هوای تازه رنج بردن
از کمینگاه تیراندازی کردن
از کمینگاه حمله کردن
از کنار
از کنار رفتن
از کنارچیزی گذشتن
از کناره
‹
1
2
...
15
16
17
18
19
20
21
...
34
35
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
differentiate
doody
calculus
microbiome
muse
r-color
respondence
looming
canoe
acnode
scoot
junk journal
coincidentally
cold fish
colorist
محمدی
مرغابی
مریم
مسابقهی کشتیگیری
مساحت
بیپروا
بی نهایت
بینظیر
بیلیاقت
بیسواد
بوستان
بیهوش شدن
به همین دلیل
به زور کاری را انجام دادن
بلغور جودوسر