جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 18)
از پیش آگاهی دادن
از پیش آماده کردن
از پیش آیند
از پیش اشاره کردن به
از پیش اشغال کردن
از پیش امتیاز دادن
از پیش اندیشیده
از پیش بردن
از پیش برنامه ریزی کردن
از پیش بری
از پیش بسته بندی کردن
از پیش پرداختن
از پیش ترتیب دادن
از پیش تعیین کردن
از پیش تنظیم کردن
از پیش حساب شده
از پیش خبر دادن
از پیش داغ کردن
از پیش دانستن
از پیش ساختن و در محل سوار کردن
از پیش سرگرم
از پیش شستن و آبرفته کردن پارچه
از پیش شسته
از پیش ضبط کردن
از پیش گرم کردن
از پیش محکوم کردن
از پیش مقرر کردن
از پیش مواظب بودن
از پیش وجود داشتن
از تاریخ
از تاه باز کردن
از تبار
از تبار امریکایی و آسیایی
از تبار سفید و سیاه
از تخم درآوردن
از تخمه ... بودن
از ترس
از تعادل انداختن
از تن جدا کردن
از تن درآوردن
از تنگاب رد شدن
از تنگنا نجات دادن
از توان انداختن
از تورم کاستن
از توهم و تخیل درآوردن
از توی گوشت
از ته
از ته دل
از ته دل خواستن
از ته دل خواستن و به دست نیاوردن
از ته دل سخن گفتن
از ته قلب
از تیره بقولات
از جا پراندن
از جا پریدن
از جا جستن
از جا در بردن
از جا در رفتن
از جا در رفته
از جا در کردن
از جا کندن با ابزار تیز
از جا کندن با تکان
از جا کندنی
از جاپرانی
از جاده دیگر فرستادن
از جان و دل
از جانب
از جانب جنوب غربی
از جانب غرب
از جای دور
از جایی به جای دیگر منتقل کردن
از جایی به جایی رفتن
از جلا افتادن سطح فلز
از جلو
از جلو راه برداشتن
از جلو صف سربازان رد شدن
از جلو کسی در آمدن
از جلو وارد شدن
از جنس بد
از جنس پست
از جنس شاخ
از جنگل به زمین کشاورزی تبدیل کردن
از جنوب
از جهات دیگر
از جهان رفتن
از جهت
از جهت غرب
از چدن
از چشم افتادگی
از چشم افتاده
از چند ایستگاه پخش کردن
از چندتا یکی
از چندی پیش
از چندین نظر
از چوب بلوط
از چه رو
از چه نظر
از چیزی جدا شدن
از حافظه زدودن
از حال
از حال بردن
از حال تحریر
از حال رفتگی
از حال رفتن
از حال رفته
از حالا به بعد
از حالت اولیه خود انداختن
از حالت چنبره زدگی درآمدن
از حالت طبیعی خود انداختن
از حالت غیرقانونی در آوردن
از حد بیرون است
از حد معمول بزرگتر
از حد معمول بیشتر
از حرکت باز ایستادن
از حرکت خودداری کردن
از حساب پرت است
از حشو و زواید پر کردن
از حفظ بودن
از حفظ خواندم
از حفظ شدن
از حفظ گفتن
از حق خود گذشتن
از حقوق اجتماعی محروم کردن
از حقوق شهروندی محروم کردن
از حمایت دست کشیدن
از حمایت قانون محروم کردن
از حمله جلوگیری کردن
از حیز انتفاع انداختن
از خارج
از خاطر دور کردن
از خاطر زدودن
از خاطر گذشتن
از خاک رس
از خاکستر
از خانواده پست
از خانواده نعناع
از خداوند خواستن
از خدمت مرخص کردن
از خشکی رد کردن
از خط خارج شدن
از خط خارج کردن
از خطر جستن
از خطر جسته
از خفا حمله کردن
از خنده روده بر شدن
از خنده روده بر کننده
از خواب بیدار شدن
از خواب پراندن
از خواص
از خود باقی گذاشتن
از خود بی خود کردن
از خود بی خودی
از خود بیخودی
از خود درآوردن
از خود راضی
از خود راضی بودن
از خود راضی گری
از خود گذشتگی
از خود گذشته
از خود نشان دادن
از خودت
از خودتان
از خودراضی
از خودش
از خودشان
از خودگویی
از خوشی
از خوشی معلق زدن
از داخل
از درازا
از درخت بالا رفتن
از درد به خود پیچیدن
از دروازه دفاع کردن
از درون
از درون تخریب کردن
از درون سوختن
از دست دادگی
از دست دادن
از دست دادن توپ
از دست دادن توپ هنگام گرفتن پاس
از دست دادن سلامتی
از دست دادن فرصت
از دست دادن کارمند به طور عادی
از دست دادن مشاعر
از دست دادن نیرو
از دست دادنی
از دست دهی
از دست رفتگی
از دست رفتن
از دست رفته
از دست ندادن
از دل و جان
از دم
از دماغ فیل افتاده
از دو
از دو تخم بارور شده
از دو سو به آتش بستن
از دور
از دور تا دور
از دور دست بر آتش داشتن
از دور دیدن
از دوش کسی برداشتن
از دهان بیرون افکندن
از دهان جاری شدن
از دهان جاری کردن
از دیدگاه مخالف
از دیرباز
از دیرگاه
از دیگران جدا کردن
از دین برگشتگی
از دین برگشتن
از دین برگشته
از دین برگشته شدن
از دیوار آویختن عکس
از دیوار به دیوار
از راه
از راه اعتراف
از راه انحرافی رفتن
از راه بخصوصی فرستادن
از راه بدر شدگی
از راه بدر کردن
از راه برق
از راه به در بردن
از راه به در بری
از راه به در شدن
از راه به در کردن
از راه بینی بالا کشیدن
از راه جبر
از راه چشم
از راه خشکی
از راه دربردن
از راه دریا
از راه دیگر فرستادن
از راه راست روده
از راه شفعه زمین به دست آوردن
از راه فراسنجی استدلال وبیان کردن
از راه فرعی
از راه فرعی رفتن
از راه کمربندی رفتن
از راه گوش
از راه معینی فرستادن
از راه هوشبری
از رده خارج
از رده خارج کردن
از رشد ایستاده
از رشد بازداشتن
از رغبت افتادن
از رغبت انداختن
از رفت و آمد جلوگیری کردن
از رمق افتادن
از رمق انداختن
از رنده گذراندن
از رنگ اشباع کردن
از رو بافتن
از رو بردن
از رودخانه عبور کردن
از رونق افتادن
از روی
از روی احساس گناه
از روی ادب
از روی استیصال
از روی بازیگوشی
از روی بدجنسی
از روی بها
از روی بی دانشی
از روی بی میلی
از روی ترحم کشتن
از روی تعمد
از روی تمسخر
از روی تمنا
از روی چیزی پریدن
از روی چیزی جهیدن
از روی چیزی رد شدن
از روی حدس گفتن
از روی حساب و کتاب
از روی حسادت
از روی حسن اتفاق
از روی حسن تعبیر
از روی حسن نیت
از روی خامدستی
از روی خلوص نیت
از روی خوش شانسی
از روی دانش
از روی درماندگی
از روی درون یابی
از روی دوستی
از روی روش
از روی شادی
از روی شم
از روی شوخی
از روی عادت
از روی عداوت
از روی فداکاری
از روی فضولی
از روی قصد
از روی کلیشه چاپ کردن
از روی کنجکاوی
از روی مانع پریدن
از روی محلی پرواز کردن
از روی ناچاری
‹
1
2
...
15
16
17
18
19
20
21
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
glasses
glass
ticket
taxi
wheel
boat
water
pail
cafe
trousers
bedroom
table
nose
bird
elephant
box
money
towel