جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
سطحبندی CEFR در فست دیکشنری
سطحبندی CEFR در فست دیکشنری
مشاهده
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
وبلاگ
پشتیبانی
خرید اشتراک
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 17)
از آن کسی دانستن
از آن کی
از آن ما
از آن محل
از آن مکان
از آن من
از آن موقع
از آن وقت
از آن هنگام
از آن هنگام تاکنون
از آنجا که
از آنجایی که
از آنرو
از آنگاه
از ابتدا
از اجتناب کردن
از ارث محروم کردن
از ارزش افتادن
از ارزش انداختن
از ارزش قانونی انداختن
از اسب فرو افکندن
از اشتباه در آوردن
از اشتباه درآوردن
از اشراف
از اصل
از اطراف
از اطو انداختن
از اعتبار افتادن
از اعتبار انداختن
از اعتبار قانونی انداختن
از اعقاب
از اکنون
از انقباض در آوردن
از او بپرسید
از اول
از این
از این اصل
از این بدتر
از این به بعد
از این پس
از این جا
از این جهت
از این در و آن در حرف زدن
از این در وآن در حرف زدن
از این راه
از این رو
از این سرچشمه
از این سو به آن سو
از این سو به آن سوی قاره ای
از این شاخ به آن شاخ پریدن
از این قرار
از این گذشته
از این میز به آن میز رفتن
از این میز به آن میز رو
از این نوشته
از اینرو
از اینگونه
از بابت
از باختر
از بالا
از بالا نگریستن به
از بدر به هلال رسیدن
از بر خواندن
از بر دانستن
از بر کردن
از برابری کاستن
از برخوانی
از برفک پوشیده شدن
از برون
از برون به درون
از برون صحنه
از بسیاری غصه
از بطن مادر
از بنیاد
از بهر
از بی کفشی
از بیخ
از بیخ کندن
از بیخ کندن علف هرزه
از بیخ گلو
از بیخ گوش کسی گذشتن
از بید مصون کردن
از بیراهه رفتن
از بیرون
از بیرون به درون
از بیم جان
از بین بر
از بین بردن
از بین رفتن
از بین نبردنی
از بین نرفتنی
از پا افتادگی
از پا افتاده
از پا انداختن
از پا در آمدن
از پا در آوردن
از پا درآمدن
از پا درآوردن
از پا نیفتادنی
از پادرنیامدنی
از پاره به هماد
از پای افتاده
از پای درآمده
از پای درآورنده
از پایه
از پایین
از پر پوشیده شدن
از پس چیزی برآمدن
از پسایند
از پستان شیر دادن
از پسند افتادن
از پسند افتادنی
از پشت
از پشت حمله کردن
از پشت خنجر زدن
از پشم کشمیر
از پوست خرس
از پوست درآوردن
از پوست و استخوان
از پوشش در آوردن
از پهلو
از پهلو به هم مالیدن
از پهلوی کشتی
از پهنا
از پی چیزی دیگر آمدن
از پیچیدگی درآوردن
از پیرامون
از پیروی دست کشیدن
از پیش
از پیش آگاهی دادن
از پیش آماده کردن
از پیش آیند
از پیش اشاره کردن به
از پیش اشغال کردن
از پیش امتیاز دادن
از پیش اندیشیده
از پیش بردن
از پیش برنامه ریزی کردن
از پیش بری
از پیش بسته بندی کردن
از پیش پرداختن
از پیش ترتیب دادن
از پیش تعیین کردن
از پیش تنظیم کردن
از پیش حساب شده
از پیش خبر دادن
از پیش داغ کردن
از پیش دانستن
از پیش سرگرم
از پیش شسته
از پیش ضبط کردن
از پیش گرم کردن
از پیش محکوم کردن
از پیش مقرر کردن
از پیش مواظب بودن
از پیش وجود داشتن
از تاریخ
از تاه باز کردن
از تبار
از تبار امریکایی و آسیایی
از تبار سفید و سیاه
از تخم درآوردن
از تخمه ... بودن
از ترس
از تعادل انداختن
از تن جدا کردن
از تن درآوردن
از تنگاب رد شدن
از تنگنا نجات دادن
از توان انداختن
از تورم کاستن
از توهم و تخیل درآوردن
از توی گوشت
از ته
از ته دل
از ته دل خواستن
از ته دل سخن گفتن
از ته قلب
از تیره بقولات
از جا پراندن
از جا پریدن
از جا جستن
از جا در بردن
از جا در رفتن
از جا در رفته
از جا در کردن
از جا کندن با ابزار تیز
از جا کندن با تکان
از جا کندنی
از جاپرانی
از جاده دیگر فرستادن
از جان و دل
از جانب
از جانب جنوب غربی
از جانب غرب
از جای دور
از جایی به جایی رفتن
از جلا افتادن سطح فلز
از جلو
از جلو راه برداشتن
از جلو صف سربازان رد شدن
از جلو کسی در آمدن
از جلو وارد شدن
از جنس بد
از جنس شاخ
از جنوب
از جهات دیگر
از جهان رفتن
از جهت
از جهت غرب
از چدن
از چشم افتادگی
از چشم افتاده
از چند ایستگاه پخش کردن
از چندتا یکی
از چندی پیش
از چندین نظر
از چوب بلوط
از چه رو
از چه نظر
از چیزی جدا شدن
از حافظه زدودن
از حال
از حال بردن
از حال تحریر
از حال رفتگی
از حال رفتن
از حال رفته
از حالا به بعد
از حالت اولیه خود انداختن
از حالت چنبره زدگی درآمدن
از حالت طبیعی خود انداختن
از حالت غیرقانونی در آوردن
از حد بیرون است
از حد معمول بزرگتر
از حد معمول بیشتر
از حرکت باز ایستادن
از حرکت خودداری کردن
از حساب پرت است
از حشو و زواید پر کردن
از حفظ بودن
از حفظ خواندم
از حفظ شدن
از حفظ گفتن
از حق خود گذشتن
از حقوق اجتماعی محروم کردن
از حقوق شهروندی محروم کردن
از حمایت دست کشیدن
از حمایت قانون محروم کردن
از حمله جلوگیری کردن
از حیز انتفاع انداختن
از خارج
از خاطر دور کردن
از خاطر زدودن
از خاطر گذشتن
از خاک رس
از خاکستر
از خانواده پست
از خانواده نعناع
از خداوند خواستن
از خدمت مرخص کردن
از خشکی رد کردن
از خط خارج شدن
از خط خارج کردن
از خطر جستن
از خطر جسته
از خفا حمله کردن
از خنده روده بر شدن
از خنده روده بر کننده
از خواب بیدار شدن
از خواب پراندن
از خواص
از خود باقی گذاشتن
از خود بی خود کردن
از خود بی خودی
از خود بیخودی
از خود درآوردن
از خود راضی بودن
از خود راضی گری
از خود گذشتگی
از خود گذشته
از خود نشان دادن
از خودت
از خودتان
از خودش
از خودشان
از خودگویی
از خوشی
از خوشی معلق زدن
از داخل
از درازا
از درخت بالا رفتن
از درد به خود پیچیدن
از دروازه دفاع کردن
از درون
از درون تخریب کردن
از درون سوختن
از دست دادگی
از دست دادن
از دست دادن توپ
‹
1
2
...
14
15
16
17
18
19
20
...
34
35
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
eventually
everlasting
every one
every other day
exchange student
exercise authority
let go
horny
matcha
pollen
ghee
tick off
sine
Ju
quartz
سبیل
زنذلیل
ستبر
سترگ
سجود
اتراق کردن
اولویت
بالاخره
محابا
پلمب
پلمب کردن
افتادن
انداختن
تزیین کردن
وهله