فهرست فهرست
  • ورود یا ثبت‌نام
  • جست‌وجو
  • نرم‌افزار‌ها
    • نرم‌افزار اندروید اطلاعات بیشتر
    • نرم‌افزار iOS اطلاعات بیشتر
  • راهنما
  • تماس با ما
  • درباره‌ی ما
  • لغات جست‌وجو شده
  • وبلاگ
  • الف
  • ب
  • پ
  • ت
  • ث
  • ج
  • چ
  • ح
  • خ
  • د
  • ذ
  • ر
  • ز
  • ژ
  • س
  • ش
  • ص
  • ض
  • ط
  • ظ
  • ع
  • غ
  • ف
  • ق
  • ک
  • گ
  • ل
  • م
  • ن
  • و
  • ه
  • ی

لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 25)

  • بوی شکار
  • بوی عفونت دادن
  • بوی کره
  • بوی گند
  • بوی گند دادن
  • بوی مشخص
  • بوی نا گرفته
  • بوی ناک
  • بوی ناگرفتگی
  • بوی ناگرفته
  • بوی نامرئی
  • بویا
  • بویایی
  • بویسن بری
  • بویسی
  • بویش
  • بویشی
  • بوینس آیرس
  • بویون
  • بویه
  • بویه دار کردن
  • بوییدن
  • به
  • به -
  • به ...
  • به ... آوردن
  • به ... انداختن
  • به آب انداختن
  • به آب انداختن کشتی و زیر دریایی
  • به آب زدن
  • به آب و آتش زدن
  • به آب و هوا خو گرفتن
  • به آتش کشیدن
  • به آرامی
  • به آسانی
  • به آسانی روان شدن
  • به آسانی قابل درک
  • به آسانی قابل رویت
  • به آسانی قابل فهم
  • به آسانی له شونده
  • به آسانی و با موفقیت
  • به آغوش کسی پناه بردن
  • به آن چیز
  • به آن دلیل
  • به آن سوی
  • به آن محل که
  • به آن مکان
  • به آن وسیله
  • به آنجا
  • به آنجا که
  • به آنچنان درجه
  • به آنچنان مقدار
  • به آهستگی
  • به آهستگی حرکت کردن
  • به آهن شکل دادن
  • به ابهت چیزی پی بردن
  • به اتفاق
  • به اتقاق ارا
  • به اتکا
  • به اتمام رساندن
  • به اتمام رسیدن
  • به اتهام
  • به اثبات رساندن
  • به اجاره رفتن
  • به اجازه
  • به اجبار
  • به اجمال
  • به احترام
  • به احترام واداشتن
  • به احتمال زیاد
  • به احتیاط دعوت کردن
  • به اختصار
  • به اختصار بیان کردن
  • به اختصار تکرار کردن
  • به ارتعاش درآمدن
  • به ارتفاع
  • به ارتفاع زیاد
  • به ارتفاع کمر
  • به ارث بردن
  • به ارث رسیدن
  • به ارث گذاشتن
  • به اردوگاه رفتن
  • به ارزش
  • به ارزش پوند
  • به ارزش دو پنی
  • به ارمغان دادن
  • به ازدواج راضی کردن
  • به ازدواج هم درآمدن
  • به ازدواج هم درآوردن
  • به اسارت بردن
  • به اسبق تصمیم
  • به استثنای
  • به استناد
  • به اسرع اوقات
  • به اسکله بستن کشتی
  • به اشتباه
  • به اشتباه انداختن
  • به اشتباه بایگانی کردن
  • به اشتها آوردن
  • به اشتیاق آمدن
  • به اصطلاح
  • به اصله درخت
  • به اضافه
  • به اطلاع رساندن
  • به اطلاع عموم رساندن
  • به اطناب گفتن
  • به اعتبار
  • به اعتبار خود باقی ماندن
  • به اعتدال
  • به افتخار
  • به افتخار کسی
  • به افتخار کسی یا چیزی کاری کردن
  • به افراط
  • به افزایش ادامه دادن
  • به اقتضای وقت
  • به اقرار گناهان گوش دادن و بخشودن
  • به اقساط
  • به اکراه
  • به الوان مختلف آراستن
  • به امان حق
  • به امانت سپردن در انبار
  • به امید
  • به امید چیزی بودن
  • به امید دیدار
  • به امید کسی بودن
  • به انجام رساندن
  • به انجام رساندن باشتاب
  • به انجام رسیدن
  • به انداره ی یک فنجان پر
  • به اندازه
  • به اندازه بخصوصی بودن
  • به اندازه جیب
  • به اندازه جیب جلیقه
  • به اندازه خاصی درآوردن
  • به اندازه طبیعی
  • به اندازه کافی
  • به اندازه کردن
  • به اندازه کوچک
  • به اندازه لازم
  • به اندازه متوسط
  • به اندازه مختلف
  • به اندازه نیاز
  • به اندازه واقعی
  • به اندازه ی یک سبد پر
  • به اندازه یک اتاق
  • به اندازه یک بستو
  • به اندازه یک بشقاب
  • به اندازه یک بغل
  • به اندازه یک بیل
  • به اندازه یک پارو
  • به اندازه یک پاکت پر
  • به اندازه یک پیپ
  • به اندازه یک جیب
  • به اندازه یک چپق
  • به اندازه یک چمچه
  • به اندازه یک خاکبردار
  • به اندازه یک خانه پر
  • به اندازه یک دهان پر
  • به اندازه یک دیگ
  • به اندازه یک زبان زدن
  • به اندازه یک فنجان
  • به اندازه یک قاشق
  • به اندازه یک قاشق چایخوری
  • به اندازه یک قدح
  • به اندازه یک قوطی
  • به اندازه یک کاسه
  • به اندازه یک کامیون
  • به اندازه یک کامیون پر
  • به اندازه یک کیسه ی پر
  • به اندازه یک گیلاس کوچک
  • به اندازه یک لیوان
  • به اندازه یک لیوان آب
  • به اندازه یکی کیسه
  • به اندیشه چیزی افتادن
  • به انضمام
  • به او
  • به اوج خود رسیدن
  • به اوج رساندن
  • به اوج رسیدن
  • به اهتزاز آوردن
  • به اهتزاز درآمدن
  • به اهتزاز درآوردن
  • به اهتزاز درآوردن شمشیر
  • به ایستایش رسیدن
  • به این در وآن در زدن
  • به این زودی
  • به این سند
  • به این سو
  • به این محل
  • به این و آن متوسل شدن
  • به این-
  • به اینجا
  • به باد استهزا گرفتن
  • به باد انتقاد گرفتن
  • به باد پرسش گرفتن
  • به باد تمسخر گرفتن
  • به باد کتک گرفتن
  • به باد ناسزا گرفتن
  • به بادفنادادن
  • به بار آوردن
  • به بار آوردن محصول نتیجه
  • به بار آوردن نتیجه
  • به باریکی مو
  • به بازار بردن
  • به بازی گرفتن
  • به بازی گماشتن
  • به بازی نگرفتن
  • به بالا
  • به بالاترین سطح رساندن
  • به بخت و طالع واگذار کردن
  • به بخش خصوصی سپردن
  • به بخش های انتخاباتی جدید تقسیم کردن
  • به بدترین وجه
  • به بدی
  • به برق زدن
  • به بستر بردن
  • به بستر رفتن
  • به بطالت گذراندن
  • به بعد
  • به بعد موکول سازی
  • به بعد موکول کردن
  • به بلندی
  • به بلندی زانو
  • به بن بست رسیدن
  • به بندگی درآوردن
  • به بویه مهار بستن
  • به به
  • به به!
  • به بهانه
  • به بهای
  • به بهترین وجه
  • به بهره گذاشتن
  • به بی تفاوتی
  • به بی خیالی
  • به بیان دقیق تر
  • به بیان دیگر گفتن
  • به بیان دیگرنوشتن
  • به بیان منصفانه تر
  • به بیراهه هدایت کردن
  • به بیرون
  • به بیرون فرستادن
  • به بیشترین درجه
  • به بیگاری گرفتن
  • به پا داشتن
  • به پا کردن
  • به پاخاستن
  • به پاس
  • به پاسداری گماشتن
  • به پای چیزی رسیدن
  • به پای کسی افتادن
  • به پای کسی رسیدن
  • به پایان رساندن
  • به پایان رساندن امید
  • به پایان رساندن عمر
  • به پایان رسانی
  • به پایان رسیدن
  • به پایان رسیده
  • به پایان نرسیده
  • به پدال فشار آوردن
  • به پرواز درآمدن
  • به پرواز درآوردن
  • به پرواز درآوردن پرندگان برای شکار
  • به پریز برق وصل کردن
  • به پست دادن
  • به پنداری
  • به پهلو
  • به پهنای
  • به پیسی افتادن
  • به پیش
  • به پیشرفت چیزی کمک کردن
  • به پیوست فرستادن
  • به تاج و تخت رسیدن
  • به تاخیر افتادن رشد و پیشرفت
  • به تاخیر انداختن
  • به تاخیر انداختن رشد و پیشرفت
  • به تاریخ گذشته نوشتن
  • به تازگی
  • به تته پته افتادن
  • به تحصیل واداشتن
  • به تخم نشستن
  • به تخم نشسته
  • به تخمم!
  • به تدریج
  • به تدریج فراخ شدن
  • به تدریج ناپدید شدن
  • به تدریجی که
  • به ترتیب
  • به ترتیب الفبا
  • به ترتیب حروف الفبا مرتب کردن
  • به ترتیب معین
  • به ترنم درآمدن
  • به تساوی
  • به تشنگی
  • به تصور اینکه
  • به تصویب رساندن
  • به تعلیق در آوردن
  • به تعویق انداختن
  • به تعویق انداختن مجازات
  • به تعویق اندازی
  • به تفصیل
  • ‹
  • 1
  • 2
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 40
  • 41
  • ›
  • مترجم متن آنلاین
  • دریافت نرم‌افزار اندروید
  • دریافت نرم‌افزار iOS
  • راهنما
  • درباره‌ی ما
  • تماس با ما
  • قیمت‌ها
  • وبلاگ
  • تاریخچه‌ی لغت روز
  • قوانین و مقررات
  • حریم خصوصی
  • آب-و-رنگ
  • تلفظ صوتی توسط دانشگاه کمبریج ارائه شده است
  • دروازه پرداخت معتبر
  • فست دیکشنری در اینستاگرام
  • فست دیکشنری در توییتر
© 2007 - 2023 Fast Dictionary (Fastdic) All rights reserved.
Audio pronunciations copyright © Cambridge University Press.
منتخب بهترین نرم‌افزار iOS در جشنواره وب ایران برنده‌ی جایزه کاربردپذیری نرم‌افزار برتر اندروید از سوی کافه بازار