جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
گرامر مختصر و مفید فستدیکشنری
گرامر مختصر و مفید فستدیکشنری
مشاهده
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
وبلاگ
پشتیبانی
خرید اشتراک
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 23)
بنداشت کردن
بندال
بندان
بندان دوربین عکاسی
بندباز
بندبند
بندبند کردن
بندپای
بندپایان
بندتنبان
بنددار
بنددار کردن
بندر
بندر آزاد
بندر پالرمو
بندر روتردام
بندر سانفرانسیسکو
بندر سیاتل
بندر سیدنی
بندر شانگهای
بندر مقصد
بندر ونکوور
بندر یوکوهاما
بندرجه
بندرگاه
بندرگاه پرل
بندزن
بندش
بندشی
بندک
بندکشی
بندگان
بندگاه
بندگردن
بندگی
بندگی کردن
بندوار
بنده
بنده آزاد شده
بنده پروری
بنده زاده
بنده سازی
بنده نواز
بنده نوازی
بنده نوازی کردن
بنده و سرکار
بنده وار
بنده وارانه
بنده همچنین
بنده ی آزاد
بندهش
بندی
بندیخانه
بندیدن
بندیدن با ریسمان
بندینه
بنزن
بنزوکین
بنزین
بنزین الکل دار
بنزین سفید
بنزین گرفتن
بنسایی
بنشته
بنشن
بنشنی
بنشی
بنصر
بنظر غیرممکن
بنفش
بنفش فام
بنفش مایل به قهوه ای
بنفشه
بنفشه افریقایی
بنفشه سه رنگ
بنفشه فرنگی
بنک
بنکدار
بنکداری
بنکداری کردن
بنکشیدن
بنگ
بنگ دانه
بنگ!
بنگار
بنگارکردن
بنگاره
بنگالی
بنگاه
بنگاه باربری
بنگاه پراکنش
بنگاه تعاونی اعتبار
بنگاه خبرگزاری
بنگاه دلالی
بنگاه رایزنی
بنگاه رهنی
بنگاه کارگشایی
بنگاه کاریابی
بنگاه کفن و دفن
بنگاه نیکوکاری
بنگر
بنگره
بنگش
بنگلادش
بنگله
بنگی
بنلاد
بنماد
بنمادی
بنمایه
بنو
بنواگر
بنواگری
بنوان
بنوت
بنه
بنه کن
بنه لوکس
بنی
بنی آدم
بنی اسرائیل
بنی عم
بنیاد
بنیاد پردازی
بنیاد شکن شدن
بنیاد شکن کردن
بنیاد شکنی
بنیاد گذاردن
بنیاد گرای
بنیاد گرایی
بنیاد نامه
بنیاد نهادن
بنیاد نیکوکاری
بنیادگذار
بنیادگذاری
بنیادگرای شدن
بنیادگرای کردن
بنیادگرایانه
بنیادگرایی
بنیادها
بنیادی
بنیادین
بنیامین
بنیان
بنیان بندی
بنیان دارای بار منفی
بنیان کن
بنیان گیری
بنیان نهادن
بنیانگان
بنیانگذار
بنیانگذاری
بنیانه
بنیانه ها
بنیانی
بنیتو موسولینی
بنیچه
بنین
بنیه
بو
بو اسیر
بو بردن
بو بردن از
بو دادن
بو دادن ذرت
بو داشتن
بو زدا زدن به بدن
بو زدایی کردن
بو کردن
بو کردن با بینی مالی
بو کردن برخی از انواع چسب
بو کشیدن
بو کشیدنی
بو گرفتن
بو گرفته
بو مادران
بوآ
بوآی درهم کوب
بواب
بواسیر
بواسیری
بوالفضول
بوالهوس
بوالهوسانه
بوالهوسی
بوئر
بوب
بوبین
بوبین القا
بوت کردن
بوتان
بوتسوانا
بوته
بوته آزمایش
بوته زار
بوته سریش
بوته فراموشی
بوته مار
بوته مانند
بوتیک
بوتیمار
بوجار
بوجار لنجان
بوجاری
بوختن
بود
بود باش آونگان
بود شناسی
بود وارش
بودا
بودا گرایی
بودائی
بودار
بودار کردن
بوداری
بودایی
بودباش
بودجا
بودجای
بودجه
بودجه ای
بودجه بندی کردن
بودجه تامین کردن
بودجه جنگ
بودجه دادن
بودجه مبارزه انتخاباتی
بودجه ویژه تطمیع
بودجه ویژه رشوه دادن
بودش
بودشناختی
بودگاری
بودگاه
بودگاه رنگ
بودگاه یاب
بودگاه یابی
بودگاهی
بودگاهی کردن
بودگی
بودن
بودن در
بودنی
بودوارش
بوده
بوده ام
بور
بور شدن
بور شدن از شرم
بور شده
بور کردن
بور کننده
بور مور
بوراق
بوران
بورانی
بورانی شدن
بورت
بورژوا
بورژوا شدن
بورژوا کردن
بورژوا منش
بورژوازی
بورژواسازی
بورس
بورس آموزشی
بورس تحصیلی
بورسیه
بورکینافاسو
بورنشده
بورون
بوروندی
بوره
بوری
بوریا
بوریا باف
بوریا برای پوشش بام
بوریا پوش
بوزار
بوزار زدن
بوزدا
بوزک
بوزکند
بوزکی
بوزه
بوزینه
بوژ
بوژنه
بوس
بوس کردن
بوس کننده
بوس و کنار
بوستان
بوستر
بوستن
بوسنی و هرزگوین
بوسه
بوسه تند و دوستانه
بوسه چسباندن
بوسه دادن
بوسه زدن بر
بوسه ی فرانسوی
‹
1
2
...
20
21
22
23
24
25
26
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
New York
nevertheless
nail technician
navigator
NBD
nell
nero
growth
stimulate
still water
stewardship
stoplight
sponge
solitary
platitude
قبض
قد
گشنیز
قلمبه
قیراط
فراکسیون
فرشتهی مقرب
قبح
تقبیح
تقبیح کردن
قباحت
مغرور
فیزیوتراپی
فیزیولوژی
اغماض