جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 39)
بیزار شدن در اثر پرخوری
بیزار کردن
بیزار کردن در اثر پرخوری
بیزار کننده
بیزارانه
بیزارکنندگی
بیزارگر
بیزاری
بیزاری آمیز
بیزاری از انسان ها
بیزاری شدید
بیزانس
بیزانسی
بیزر
بیزه
بیژکتیو
بیس
بیس رانر
بیس لاین
بیس من
بیس هیت زدن
بیسبال
بیست
بیست و چهار ساعته
بیست و یکم
بیست ویک
بیستار
بیسترو
بیستم
بیستمی
بیستمین
بیستون
بیسراک
بیسکویت
بیسکویت آلمانی
بیسکویت بچه
بیسکویت ترد
بیسکویت خشک
بیسکویت سگ
بیسکویت شور
بیسکویت صبحانه
بیسمارک
بیسموت
بیسیک
بیش
بیش از
بیش از اندازه طولانی
بیش از این
بیش از بیش
بیش از پیش
بیش از حد
بیش از حد ارزش قائل شدن
بیش از حد انبار کردن
بیش از حد انتظار
بیش از حد انجام دادن
بیش از حد بودن
بیش از حد به کار بردن
بیش از حد تحسین کردن
بیش از حد توسعه دادن
بیش از حد جبران کردن
بیش از حد خودمانی
بیش از حد در چیزی چپاندن
بیش از حد ذخیره کردن
بیش از حد رشد کردن
بیش از حد ساده کردن
بیش از حد شیک و آراسته
بیش از حد طولانی
بیش از حد کار کشیدن
بیش از حد لازم توضیح دادن
بیش از حد لزوم
بیش از حد متورم
بیش از حد مصرف کردن
بیش از حد معقول
بیش از حد معین خوابیدن
بیش از حد نیاز
بیش از دیگری خرج کردن
بیش از ساعت معین خوابیدن
بیش از مدت مقرر ماندن
بیش از معمول
بیش از نیاز
بیش از واقع بزرگ کردن
بیش از واقع مهم جلوه دادن
بیش از یکی
بیش بود
بیش خواهش
بیش رسی کردن
بیش فعال
بیش و کم
بیش وز
بیشبود
بیشبود زا
بیشبودی پول و قیمت ها
بیشتر
بیشتر از
بیشتر اوقات
بیشتر بودن
بیشتر پایداری کردن
بیشتر جلوه کردن
بیشتر خواستن
بیشتر دوام آوردن
بیشتر دوام داشتن
بیشتر دوام کردن
بیشتر دوست داشتن
بیشتر دویدن
بیشتر رشد کردن
بیشتر زرنگی کردن
بیشتر شجاعت کردن
بیشتر شدن
بیشتر عمر کردن
بیشتر فروش کردن
بیشتر کردن
بیشتر مقاومت کردن
بیشتر میزان
بیشتر وزن داشتن
بیشتر وقت ها
بیشتری
بیشترین
بیشترین تعداد
بیشترین حد
بیشترین درجه
بیشترین سختی هر چیزی
بیشترین فشار هر چیزی
بیشترین مقدار
بیشترین میزان
بیشترینه
بیشرو
بیشکاری
بیشند
بیشه
بیشه زار
بیشه کوچک
بیشه مانند
بیشه نی
بیشه وار
بیشی
بیشی طلب
بیشی طلبی
بیشین
بیشین کردن
بیشینگی
بیشینه
بیشینه سازی
بیشینه شدن
بیشینه عمر هر فرد
بیشینی
بیضائ
بیضتین
بیضوی
بیضه
بیضه بند
بیضه ماهی
بیضی
بیضی شکل
بیضی مجسم
بیضیت
بیطار
بیطاری
بیع
بیع شرط
بیع قطع
بیع نامه
بیعانه
بیعانه با پرداخت
بیعانه دادن
بیعت
بیعت شکن
بیعت شکنی
بیعت کردن
بیعد
بیغار
بیغاره
بیغال
بیغوله
بیف
بیفتک
بیقرار
بیک
بیک لایت
بیکار
بیکار افتاده
بیکار کردن
بیکارالدوله
بیکارگی کردن
بیکاره
بیکاری
بیکر
بیکران
بیکرانی
بیکربنات سدیم
بیکن
بیکن کانادایی
بیگ
بیگار
بیگارخانه
بیگارگاه
بیگارنامه
بیگاری
بیگانگی
بیگانه
بیگانه پرست
بیگانه پرستی
بیگانه خوار
بیگانه دوست
بیگانه سازی
بیگانه کردن
بیگانه گرایی
بیگانه نواز
بیگانه هراس
بیگانه هراسانه
بیگانه هراسی
بیگاه
بیگل
بیگم
بیگناه
بیگودی
بیل
بیل باغبانی
بیل بورد
بیل پر از نظر اندازه
بیل زدن
بیل زدن زمین
بیل زن
بیلاخ
بیلان
بیلچه
بیلست
بیلک
بیلیارد
بیلیون
بیلیونر
بیم
بیم آفرین
بیم انگیز
بیم انگیزی
بیم پراکنی کردن
بیم دادن
بیم داشتن
بیم زده کردن
بیم گستری
بیمار
بیمار بر
بیمار بستری
بیمار بستری در بیمارستان
بیمار بی درمان
بیمار بی نوبت
بیمار تحت درمان
بیمار خیالی
بیمار داری
بیمار روانی
بیمار سرپایی
بیمار شدن
بیمار عشق
بیمار کردن
بیمار کننده
بیمار مبتلا به بی خوابی
بیمار مردنی
بیمار وطن
بیماران سرپایی
بیمارانه
بیمارسان
بیمارستان
بیمارستان روانی
بیمارستان روستایی
بیمارستان صحرایی
بیمارستانی
بیمارسرا
بیمارگونگی
بیمارگونه
بیمارمزاج
بیمارنما
بیمارنمایی کردن
بیماری
بیماری آمیزشی
بیماری آور
بیماری اشعه
بیماری برتابشی
بیماری بی خوابی
بیماری تابشی
بیماری تب آور
بیماری حرفه ای
بیماری داسی گویچه
بیماری دولاب
بیماری زا
بیماری زاد
بیماری شدید ولی زودگذر
بیماری شناس
بیماری شناسی
بیماری طوطی
بیماری عفونی
بیماری فشارکاهی
بیماری قارچی پوست پا
بیماری گون
بیماری گیاهی
بیماری لژیونرها
بیماری ناشی از پرخوری
بیماری وابسته به پیشه
بیماری وابسته به شغل بخصوص
بیماری وطن
بیماری ویروسی خرگوش
بیماری هراس
‹
1
2
...
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ