Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست فهرست
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم AI
  • نرم‌افزار‌ها
    • نرم‌افزار اندروید مشاهده
      نرم‌افزار اندروید
    • نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
      نرم‌افزار آی او اس
    • افزونه‌ی کروم مشاهده
      افزونه‌ی کروم
  • تماس با ما
  • درباره‌ی ما
  • خرید اشتراک
  • وبلاگ
  • لغات من
  • الف
  • ب
  • پ
  • ت
  • ث
  • ج
  • چ
  • ح
  • خ
  • د
  • ذ
  • ر
  • ز
  • ژ
  • س
  • ش
  • ص
  • ض
  • ط
  • ظ
  • ع
  • غ
  • ف
  • ق
  • ک
  • گ
  • ل
  • م
  • ن
  • و
  • ه
  • ی

لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 38)

  • بی کام گر
  • بی کبکبه و دبدبه
  • بی کربنات سدیم
  • بی کردار
  • بی کس
  • بی کس و کار
  • بی کس و کار گذاشتن
  • بی کشور
  • بی کفابت
  • بی کفاره
  • بی کفایت
  • بی کفایتی
  • بی کفش
  • بی کفش و جوراب
  • بی کلاه
  • بی کله
  • بی کم و زیاد
  • بی کم و کاست
  • بی کم و کاستی
  • بی کمال
  • بی کمالی
  • بی کمبود
  • بی کمیسیون
  • بی کنش
  • بی کنشی
  • بی کنکاش
  • بی کوچگر
  • بی کوشش
  • بی کیاست
  • بی کیفر
  • بی گدار
  • بی گذار
  • بی گذشت
  • بی گرانشی
  • بی گرایش
  • بی گرایش کردن
  • بی گرایشی
  • بی گرد و خاک
  • بی گرفتگی
  • بی گزند
  • بی گزیر
  • بی گزین
  • بی گفتار
  • بی گل
  • بی گلبرگ
  • بی گمان
  • بی گناه
  • بی گناه اعلام کردن
  • بی گناه شناختن
  • بی گناه شناخته شدن
  • بی گناه شناسی
  • بی گناهی
  • بی گوشت
  • بی لباس
  • بی لباسی
  • بی لبه
  • بی لپه
  • بی لطافت
  • بی لطف
  • بی لطف و پیش پا افتاده
  • بی لطفی
  • بی لغزش
  • بی لفاف
  • بی لک
  • بی لکه
  • بی لگام
  • بی لگام در سخن
  • بی لگامی
  • بی لولا کردن
  • بی لوله
  • بی لیاقت
  • بی لیاقتی
  • بی ماخذ
  • بی مادر
  • بی ماده
  • بی مالیات
  • بی مانع
  • بی مانند
  • بی ماوا
  • بی ماوی
  • بی مایگی
  • بی مایه
  • بی مبالات
  • بی مبالاتی
  • بی مثال
  • بی مثل
  • بی مجرا
  • بی مجوز
  • بی محابا
  • بی محابا حرکت کردن
  • بی محابا سرمایه گذاری کردن
  • بی محابا وارد شدن
  • بی محابایی
  • بی محافظ
  • بی محبت
  • بی محتوا
  • بی محدودیت
  • بی محل
  • بی محلی کردن
  • بی محلی کردن به
  • بی مخ
  • بی مخاطره
  • بی مخالفت
  • بی مراقب
  • بی مرام
  • بی مرحمت
  • بی مرز
  • بی مروت
  • بی مروتی
  • بی مزاحم
  • بی مزد
  • بی مزگی
  • بی مزه
  • بی مزه شدن
  • بی مسافر
  • بی مسئولیت
  • بی مسلک
  • بی مسمی
  • بی مسیر
  • بی مشابه
  • بی مشایع
  • بی مصرف
  • بی مضایقه
  • بی مطالعه
  • بی معرفت
  • بی معرفتی
  • بی معصیت
  • بی معطلی
  • بی معنایی
  • بی معنی
  • بی مغز
  • بی مغزی
  • بی مفهوم
  • بی مقاومت
  • بی مقدار
  • بی مقدار سازی
  • بی مقدار کردن
  • بی مقدمه
  • بی مقصود
  • بی مکث
  • بی ملاحت
  • بی ملاحظگی
  • بی ملاحظه
  • بی مناسبت
  • بی منت
  • بی منطقی
  • بی منظور
  • بی منفذ
  • بی مو
  • بی موتور پرواز کردن
  • بی موج
  • بی موجب
  • بی مورد
  • بی موسیقی
  • بی موقع
  • بی موقع انجام دادن
  • بی موقع بودن
  • بی موقع گفتن
  • بی مهابا
  • بی مهاجر
  • بی مهار
  • بی مهارت
  • بی مهر
  • بی مهرانه
  • بی مهره
  • بی مهری
  • بی میاندار
  • بی میانگیر
  • بی میل
  • بی میل بودن
  • بی میل کردن
  • بی میل کننده
  • بی میلانه
  • بی میلی
  • بی میلی نشان دادن
  • بی میوه
  • بی نا
  • بی نام
  • بی نام و نشان
  • بی ناموس
  • بی ناموسی
  • بی نتیجه
  • بی نتیجه کردن
  • بی نرمش
  • بی نزاکت
  • بی نزاکت سازی
  • بی نزاکت کردن
  • بی نزاکتی
  • بی نسخه
  • بی نشاط
  • بی نشاط شدن
  • بی نشان
  • بی نصیب
  • بی نصیب کردن
  • بی نظر
  • بی نظرانه
  • بی نظری
  • بی نظم
  • بی نظم کردن
  • بی نظمی
  • بی نظمی در ضربان قلب
  • بی نظیر
  • بی نفس
  • بی نقشه
  • بی نقص
  • بی نقصی
  • بی نگرانی
  • بی نگهبان
  • بی نماز
  • بی نماز شدن
  • بی نمره
  • بی نمک
  • بی ننگ
  • بی نواختی
  • بی نوار
  • بی نور
  • بی نوری
  • بی نوید
  • بی نهایت
  • بی نیاز
  • بی نیاز از
  • بی نیاز از آب
  • بی نیاز به اطو کردن
  • بی نیاز به تخصص
  • بی نیاز به توضیح
  • بی نیاز به خط آهن
  • بی نیاز به دستگاه های کمکی
  • بی نیاز کردن
  • بی نیازی
  • بی نیام کردن
  • بی نیرنگی
  • بی نیرو
  • بی واسطگی
  • بی واسطه
  • بی واک
  • بی واکنش
  • بی واکه
  • بی واکه کامی
  • بی وانمود
  • بی وجدان
  • بی وجود
  • بی ورج سازی
  • بی وزش
  • بی وزن
  • بی وزنی
  • بی وسیله
  • بی وصیت
  • بی وصیت بودن
  • بی وصیت نامه
  • بی وعده
  • بی وفا
  • بی وفایی
  • بی وقار
  • بی وقت
  • بی وقفه
  • بی وقوف
  • بی ویژگی
  • بی هدف
  • بی هدف حرکت کردن
  • بی هدف کار کردن
  • بی هدفانه
  • بی هدفی
  • بی هراس
  • بی هسته
  • بی هسته کردن
  • بی همال
  • بی همالی
  • بی همت
  • بی همتا
  • بی همتی
  • بی همراه
  • بی هنایش
  • بی هنر
  • بی هنگام
  • بی هوا
  • بی هوازی
  • بی هویت
  • بی هیجان
  • بی هیجانی
  • بی یار
  • بیا و برو
  • بیا و برو کردن با هیجان
  • بیابان
  • بیابان برهوت
  • بیابان پرتیغ
  • بیابان زی
  • بیابان صاف
  • بیابان موهاوی
  • بیابانگرد
  • بیابانی
  • بیات
  • بیات بودن
  • بیات شدن
  • بیات کردن
  • بیارش
  • بیاره
  • بیاض
  • بیاض البیضی
  • بیاض مرجان
  • بیان
  • ‹
  • 1
  • 2
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • ›

لغات تصادفی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

horsepower soak up discus starry sturgeon condescension social worker contribute to provision blandishment ecosystem aesthetically multicultural millennial Lost Generation Greatest Generation گوشت گوسفند درختستان یاقوت نوزاد داور جیش هیچکدام شانه خواهرزاده گوشی ابهت بهترین وان حمام طراح لباس پنبه
برخی از تلفظ‌های لغات توسط دانشگاه کمبریج ارائه شده‌اند دروازه پرداخت معتبر
فست دیکشنری
فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها

فست دیکشنری
دیکشنری مترجم AI ترجمه انگلیسی به فارسی خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
نرم‌افزارها
دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم راهنما
وبلاگ
گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
قوانین و ارتباط با ما
تماس با ما درباره‌ی ما حریم خصوصی قوانین و مقررات
فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
فست دیکشنری در اینستاگرام
فست دیکشنری در توییتر
فست دیکشنری در تلگرام
© 2007 - 2025 Fast Dictionary (Fastdic) All rights reserved.
Audio pronunciations copyright © Cambridge University Press.