جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
گرامر مختصر و مفید فستدیکشنری
گرامر مختصر و مفید فستدیکشنری
مشاهده
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
وبلاگ
پشتیبانی
خرید اشتراک
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 34)
بهداری مدرسه
بهداشت
بهداشت دندان
بهداشت رایگان
بهداشت شناس
بهداشتی
بهداشتی کردن
بهدانه
بهر
بهرام
بهرامی
بهرمه
بهروز
بهروز شدن
بهروزی
بهره
بهره بردار
بهره برداری
بهره برداری از جنگل
بهره برداری از کان
بهره برداری روباز
بهره برداری کردن
بهره برداری کردن محصول
بهره برداری نشده
بهره بری
بهره پایه
بهره پول
بهره چندگانه
بهره حداقل
بهره ساده
بهره کشی
بهره کشی کردن
بهره کمینه
بهره گرای
بهره گرفتن
بهره گیری
بهره گیری کردن
بهره گیری کردن غیر منصفانه
بهره مند
بهره مند از مزایا
بهره مند سازی
بهره مند شدن
بهره مند شدن از
بهره مند کردن
بهره مندی
بهره ور
بهره ور از بیمه نامه
بهره ور از وصیت نامه
بهره ور شدن
بهره وری
بهره هوشی
بهریار
بهزاد
بهزاد سالاری
بهزاسازی
بهزان گرایی
بهزانی
بهزانی کردن
بهزانی نژادی
بهزی گرای
بهزی گستر
بهزیستی
بهزیستی اجتماعی
بهزیستی گرای
بهساختن
بهسازگر
بهسازگری
بهسازی
بهسازی شده
بهسازی کردن
بهسازی کردن زمین
بهسازی کردن محصول
بهسامان کردن
بهسامانی
بهسویی
بهشت
بهشت برین
بهشتی
بهکرد
بهکردار شناسی
بهگرا شدن
بهگرایی
بهگری
بهگزین
بهل بشو
بهل بشویی
بهله
بهم بافتن
بهم بستن
بهم تاب
بهم خوردگی
بهم خورده
بهم زننده
بهمان
بهمن
بهمند
بهمنش
بهنام
بهنامی
بهنجار
بهنجار کردن
بهنجارشدن
بهنجاری
بهنژاد سازی محیطی
بهنژاد کردن دام
بهنگام
بهنگام سازی
بهنگام کردن
بهنگامی
بهی
بهیار
بهیموت
بهیمه
بهین
بهینه
بهینه ای
بهینه سازی
بهینه کردن
بهیه
بی
بی -
بی آب
بی آب کردن
بی آب و علف
بی آب و علفی
بی آبرو
بی آبرو شدگی
بی آبرو کردن
بی آبرو کردن شوهر خود
بی آبرو کننده
بی آبرویی
بی آبی
بی آذین
بی آرام
بی آرامش
بی آرش
بی آزار
بی آزار کردن
بی آزار و اذیت
بی آزرم
بی آزرمی
بی آسایش
بی آستین
بی آسیب
بی آغاز
بی آغازی
بی آک
بی آلایش
بی آلایشی
بی آلایی
بی آماد
بی آمادگی
بی آمادی
بی آمیز
بی آمیغ
بی آمیغی
بی آنکه
بی آوا
بی آوایی
بی آهو
بی آینده
بی ابر
بی ابری
بی ابزار
بی ابهام
بی اتکا
بی اثر
بی اثر سازی
بی اثر کردن
بی اثر کننده
بی اثری
بی اجاره
بی اجازه
بی اجازه داخل شدن
بی اجر و مزد
بی احترامی
بی احترامی کردن
بی احتیاط
بی احتیاطانه
بی احتیاطی
بی احساس
بی احساسات
بی اختیار
بی اختیار گفتن
بی ادا و اطوار
بی ادب
بی ادب کردن
بی ادب و خونسرد
بی ادبانه
بی ادبی
بی ادبی کردن
بی ادعا
بی ادویه
بی اذیت
بی ارادگی
بی اراده
بی ارتباط
بی ارج سازی
بی ارزش
بی ارزش بودن
بی ارزش جلوه دادن
بی ارزش سازی
بی ارزش شدگی
بی ارزش کردن
بی اساس
بی اساسی
بی اسباب
بی استام
بی استحکامی
بی استخوان
بی استطاعت
بی استعداد
بی اسکورت
بی اسلحه
بی اسم
بی اشتباه
بی اشتغال
بی اشتها
بی اشتهایی
بی اشتیاق
بی اشتیاق شدن
بی اشک ریزی
بی اشکال
بی اصالتی
بی اصل
بی اصل و نسب
بی اصول
بی اطلاع
بی اطلاع از
بی اطلاعی
بی اطمینان
بی اعتبار
بی اعتبار کردن
بی اعتبار کردن سند
بی اعتباری
بی اعتدال
بی اعتدالی
بی اعتقاد
بی اعتقادی
بی اعتماد
بی اعتماد بودن
بی اعتمادی
بی اعتنا
بی اعتنا به اشخاص
بی اعتنایی
بی اعتنایی کردن
بی اعتنایی نشان دادن
بی اغماض
بی افاده
بی افرند
بی افسار
بی التفات
بی التفاتی
بی الفبا
بی الهام
بی امان
بی امان بودن
بی امانت
بی امانتی
بی امضا
بی امنیت
بی انتظام
بی انتظامی
بی انتها
بی انتهایی
بی اندازه
بی اندیشش
بی اندیشه
بی انرژی
بی انصاف
بی انصافانه
بی انصافی
بی انصافی کردن
بی انضباط
بی انضباطی
بی انظباط
بی انگیزه
بی اولاد
بی اهمیت
بی اهمیت جلوه دادن
بی اهمیتی
بی ایست
بی ایمان
بی ایمان به عیسی
بی ایمانی
بی باد
بی باد سازی
بی باد کردن
بی بار
بی باران
بی بازده
بی باک
بی باکانه
بی باکی
بی باکی و مهارت
بی بال
بی بال و بدون بال
بی بال و پر
بی بالاتنه
بی بالان
‹
1
2
...
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
New York
nevertheless
nail technician
navigator
NBD
nell
nero
growth
stimulate
still water
stewardship
stoplight
sponge
solitary
platitude
قبض
قد
گشنیز
قلمبه
قیراط
فراکسیون
فرشتهی مقرب
قبح
تقبیح
تقبیح کردن
قباحت
مغرور
فیزیوتراپی
فیزیولوژی
اغماض