جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 26)
به خاطرم رسید
به خاک افتاده
به خاک افکندن
به خاک سپاری
به خاک سپردن
به خاکسپاری
به خانه رساندن
به خدا
به خدا قسم
به خدمت اجباری بردن
به خدمت ارتش درآوردن به زور
به خدمت پذیرفتن
به خدمت در آوردن
به خدمت زیر پرچم احضار کردن
به خدمت سربازی بردن
به خدمت کسی خاتمه دادن
به خدمت گرفتن دوباره ارتش
به خدمت نظام بردن به زور
به خدمت نظام درآوردن
به خدمت نظام رفتن
به خدمت نظام فراخواندن
به خرج دادن
به خرکشیدن
به خشکی رساندن
به خشکی رسیدن
به خشم آوردن
به خصوص
به خط کردن
به خطا
به خطا رفته
به خطر انداختن
به خطر انداختن آبرو
به خطر انداختن آینده
به خفقان افتادن
به خنده انداختن
به خواب القایی فروبردن
به خواب پراضطراب فرورفتن
به خواب زمستانی رفتن
به خواب کوتاه فرورفتن
به خواب و خیال فرورفتن
به خواست خدا
به خوبی
به خوبی...
به خود آمدن
به خود اجازه دادن
به خود اختصاص دادن
به خود اندیشی
به خود بالیدن
به خود بستن
به خود بسته
به خود پیچی
به خود پیچیدن
به خود جلب کردن
به خود حرام کردن
به خود درس دادن
به خود فشار آوردن
به خود کشیدن
به خود گرفتن
به خود گرفته
به خود لرزیدن
به خود لرزیدن از شدت درد
به خود نازیدن
به خود هموار کردن
به خود هموار کردن باشجاعت
به خود هموارکردن
به خود یاد دادن
به خودآوردن
به خودپیچی
به خودت
به خودتان
به خودش
به خودشان
به خودم
به خودی خود
به خوک آشغال خوراندن
به خیال آنکه
به داخل
به داخل ساختمان
به دادگاه شکایت کردن
به دادن شهادت دروغ واداشتن
به دار زدن
به دارآویختن
به دارآویخته شدن
به دارزنی
به دام افتادن
به دام انداختن
به دام انداز
به دام کشاندن
به دام کشیدن
به دانستگی
به داور مراجعه کردن
به درازا کشاندن
به درازا کشانی
به درازا کشیدن
به درازای
به درازای یک سده
به درجات
به درجه کمتر
به درد آوردن
به درد بخور
به درد خور
به درد خوردن
به درد خوری
به درد نخور
به درد نخور کردن
به درد نخوری
به دردخوردن
به دردسر انداختن
به دردنخور بودن
به درستی
به درستی که
به درک
به درگاه خدا
به دروغ
به درون
به درون حصار راندن
به درون خود کشیدن
به درون سیاهرگ
به دست آمدن
به دست آمده از شیر
به دست آمده چیز یا شخص
به دست آوردن
به دست آوردنی
به دست آورنده
به دست آوری
به دست آوری برابری
به دست نیاوردن
به دسته بخصوص نپیوسته
به دشمن کمک کردن
به دشواری
به دفعات
به دقت
به دل افکندن
به دل برات شدگی
به دل برات شدن چیزهای بد
به دل برات شده
به دل گرفتن
به دلار
به دلایل مختلف
به دلخواه
به دلخواه اهل محل
به دلخواه کسی رفتار کردن
به دلم افتادکه
به دلیل
به دلیل آن که
به دلیل اینکه
به دنبال
به دنبال خود کشیدن
به دنبال رفتن
به دنبال هم
به دنیا آوردن
به دنیاآمدن
به دو بخش برابر تقسیم کردن
به دو زبان
به دو سو
به دوران آوردن
به دوش کشیدن
به دوش گرفته
به دهات رفتن
به دیدن کسی رفتن
به دیدن من آمد
به دیگران مجال ندادن
به دیگری دادن
به دیگری واگذاردن
به دین دیگری درآمدن
به دین دیگری درآوردن
به دین مسیح در آوردن
به ذهن آمدن
به ذهن آوردن
به ذهن خطورکردن
به ذهن سپردن
به راحتی
به راست راست
به راستی
به راه خود ادامه دادن
به راه خود رفتن
به راه روی واداشتن
به رای العین
به رایگان
به رتبه خدایی رساندن
به رتبهی بالاتری ارتقا دادن
به رحم آمدن
به رخ او کشیدن اشتباه
به رخ کسی کشیدن
به رخ کشی
به رخ کشیدن
به رژه رفتن
به رسمیت شناختن
به رسمیت شناختن کشوری
به رسمیت شناسی
به رشته کشیدن
به رضایت خاطر
به رعشه انداختن از شدت خشم
به رعشه انداختن از شدت خنده
به رعشه انداختن از شدت غم
به رغم
به رقت آوردن
به رقت درآوردن
به رقص درآمدن
به رگبار بستن
به رمز درآوردن
به رنگ آجر
به رنگ آسمان
به رنگ برنج
به رنگ خون
به رنگ دود
به رنگ سرخ
به رنگ شراب
به رنگ کاه
به رنگ مس
به رنگ و طرح مرمر درآوردن
به رنگ های روشن
به رواج در آوردن
به رواگ در آوردن
به روال
به روز
به روز آوردن
به روز آورده
به روز آوری
به روزرسانی
به روش
به روش آئینی
به روش انسان گرایانه
به روش انسانی
به روش ایلیاتی
به روش بچگانه
به روش بد
به روش تئاتری
به روش تحلیلی
به روش تشریفاتی
به روش جوانان
به روش دمکراتیک
به روش رویدادنگاری
به روش زناشویی
به روش ژیمناستیکی
به روش شبانی
به روش غیر سیاسی
به روش غیر معمول
به روش کرال
به روش کلاسیک
به روش کوبیسم
به روش لردها
به روش معین
به روش نمایشی
به روش نو
به روش نوین
به روش همیشگی
به روی خود نیاوردن
به ریسمان کشیدن
به ریشه زدن
به زاساز
به زانو درآمدن
به زانودرآمدن
به زبان آمدن
به زبان آوردن
به زبان آوردن به صورت واژه
به زبان آوری
به زبان بخصوص
به زبان زرگری حرف زدن
به زبان محلی
به زبان نیاورده
به زبان واره حرف زدن
به زحمت انداختن
به زحمت تنفس کردن
به زرو ستاندن
به زعم
به زعم خود
به زمان های پیش
به زندگی ادامه دادن
به زنی گرفتن
به زودی
به زور
به زور اسلحه
به زور باز کردن
به زور بردن
به زور به خورد کسی دادن
به زور به دست آوردن
به زور به کاری واداشتن
به زور بیرون کردن
به زور جماع کردن
به زور خجالت وادار کردن
به زور خوراندن
به زور داخل شدن
به زور در آوردن
به زور ستان
به زور ستاندن
به زور ستانی
به زور قبولاندن
به زور کاری را انجام دادن
به زور گرفتن
به زور گرفتن قدرت
به زور گرفتن مقام
به زور گیر
به زور وارد شدن
به زور وارد کردن
به زورخندیدن
به زورسرنیزه
به زورگرفتن
به زورگیری
به زیارت رفتن
‹
1
2
...
23
24
25
26
27
28
29
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
differentiate
doody
calculus
microbiome
muse
r-color
respondence
looming
canoe
acnode
scoot
junk journal
coincidentally
cold fish
colorist
محمدی
مرغابی
مریم
مسابقهی کشتیگیری
مساحت
بیپروا
بی نهایت
بینظیر
بیلیاقت
بیسواد
بوستان
بیهوش شدن
به همین دلیل
به زور کاری را انجام دادن
بلغور جودوسر