جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻🎓
خرید اشتراک
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 27)
به زور ستان
به زور ستاندن
به زور ستانی
به زور قبولاندن
به زور کاری را انجام دادن
به زور گرفتن
به زور گرفتن قدرت
به زور گرفتن مقام
به زور گیر
به زور وارد شدن
به زور وارد کردن
به زورخندیدن
به زورسرنیزه
به زورگرفتن
به زورگیری
به زیارت رفتن
به زیان
به زیر
به زیر آوردن
به زیر افکندن بار
به زیر افکندن سوار
به زیر رفتن با دست و پا
به زیرآمدن
به زیرافکندن
به زین و برگ مجهز کردن
به ژاپونی
به ساحل آوردن قایق و کشتی
به سامان
به سامان کردن
به سبک
به سبک اسپانیولی اعدام کردن
به سبک پر تصنع حرف زدن
به سبک پر تصنع نگاشتن
به سبک روانکاوان ولی سطحی
به سبک قدیم
به سبک کتابی
به ستارگان نگاه کردن
به ستون یک
به ستوه آمدن
به ستوه آوردن
به ستوه آورنده
به ستوه آوری
به سختی
به سختی پیش رفتن
به سختی حرکت کردن
به سختی راه رفتن
به سختی عبور کردن
به سختی نفس کشیدن
به سخره گرفتن
به سر آمدن
به سر بردن
به سر رسیدن
به سر زدگی
به سر کسی آمدن
به سر کسی آوردن
به سر نرسیده
به سرآمدن
به سرانجام رسیدن
به سربردن
به سردرآمدن
به سردی
به سرعت
به سرعت انجام دادن
به سرعت پس رفتن
به سرعت حرکت کردن
به سرعت خواندن
به سرعت دویدن
به سرعت رشد کردن
به سرعت فریز کردن
به سرعقل آوردن
به سرقت رفتن
به سرم آمده است
به سرمنزل مقصود
به سرنوشت بدی دچار کردن
به سرنوشت شوم دچار کردن
به سرنوشت واگذار کردن
به سزا
به سزا رساندن
به سزا رسیدن
به سزارساندن
به سزارسیدن
به سزای خود رساندن
به سطح آوردن
به سفیدی می زند
به سلامت
به سلامتی شما
به سلامتی کسی نوشیدن
به سلامتی نوشیدن
به سلامتی!
به سمت
به سمت پاشنه
به سمت جنوب غربی
به سمت عقب
به سمع او رسید
به سن
به سن قانونی
به سن نامشخص
به سنگینی
به سود
به سود دشمن کار کردن
به سوزش آمدن
به سوزش آوردن
به سوی
به سوی آسمان
به سوی آینده
به سوی استرالیا و زلاندنو
به سوی امریکا
به سوی باختر
به سوی بالا
به سوی بالا چرخیدن
به سوی بیرون
به سوی پاشنه
به سوی پایین
به سوی پایین رودخانه
به سوی تله کشاندن
به سوی جلو
به سوی جلوی کشتی
به سوی جنوب
به سوی جنوب باختری
به سوی جنوب خاوری
به سوی جنوب شرقی
به سوی جنوب غربی
به سوی چپ
به سوی خانه
به سوی خاور
به سوی خشکی
به سوی خود کشیدن
به سوی درون
به سوی دریا
به سوی دیگر
به سوی راست
به سوی زمین
به سوی ساحل
به سوی شمال
به سوی شمال خاور
به سوی شمال شرق
به سوی شمال غرب
به سوی عرش
به سوی عقب
به سوی عقب کشتی
به سوی کنار
به سوی گذشته
به سوی مرکز
به سوی مرکز شهر
به سوی مشخصی رفتن
به سوی مشرق
به سوی مقصد
به سوی میهن
به سوی وسط کشتی
به سوی هدف
به سه بخش
به سه زبان
به سه قسمت بریدن
به سهشمند
به سهولت
به سهولت انجام دادن
به سیخ کشیدن
به سیستم متریک پیوستن
به سیم مجهز کردن
به شاخه بخش شدن
به شاگردی پذیرفتن
به شال قبای کسی برخوردن
به شان رفتن
به شتاب
به شدت
به شدت تحریک کردن
به شدت تکان دادن
به شدت وزیدن
به شدیدترین حد رساندن
به شراکت
به شرح ذیل
به شرح زیر
به شرط
به شرط آنکه
به شرط امتحان
به شرط حیات
به شرطی که
به شعر درآوردن
به شعردرآوردن
به شک افتادن
به شک انداختن
به شکار رفتن
به شکرانه
به شکل اتحادیه درآوردن
به شکل چهارگوش درآوردن
به شکل چیزی درآوردن
به شکل دربازکن
به شکل دیگر گفتن
به شکل فنجان درآوردن
به شکل قلاب درآوردن
به شکل ناقوس درآوردن
به شکلی درآوردن
به شمار آمدن
به شمار آمده
به شمار آوردن
به شمار رفتن
به شمال
به شن نشستن
به شوخی
به شوخی گرفتن
به شور آمدن
به شور آوردن
به شور و شعف آمدن
به شورش تحریک کردن
به شوق آوردن
به شوهری گرفتن
به شهادت رسیدن
به شهروندی پذیرفتن
به شیوه
به صحابت
به صحنه آوری
به صدا در آمدن سماور
به صدا در آوردن بوق
به صدا در آوردن سوت
به صدا درآمدن زنبور
به صدا درآمدن ناقوس
به صدا درآوردن
به صدا درآوردن زنگوله
به صدا درآوردن ناقوس
به صدادرآمدن
به صدادرآوردن
به صرافت افتادن
به صرافت انداختن
به صرفه
به صف آراستن
به صف شدن
به صف شدن سربازان
به صف کردن
به صف کردن دوباره
به صف کردن سربازان
به صلابه کشیدن
به صلاح
به صوب
به صورت
به صورت آبگونه در آوردن
به صورت آبگونه درآمدن
به صورت اتحادیه درآوردن
به صورت استوانه درآوردن
به صورت باغچه درآوردن
به صورت برنامه درآوردن
به صورت بسیار ریز
به صورت پودر در آوردن
به صورت پوره درآوردن
به صورت پوشال درآوردن
به صورت تراشه درآوردن
به صورت تمام رخ
به صورت توپ درآوردن
به صورت جدول
به صورت جدول درآوردن
به صورت جمع در آوردن
به صورت حبه در آوردن
به صورت حلقه در آوردن
به صورت حلقه گل درآوردن
به صورت داستان
به صورت داستان در آوردن
به صورت دالبر بریدن
به صورت دانه در آوردن
به صورت دو نویسه
به صورت دیگر بیان کردن
به صورت ذره در آوردن
به صورت راه راه
به صورت رگبار فرستادن
به صورت رگبارآمدن
به صورت رمز درآوردن
به صورت ژله درآوردن
به صورت ستون
به صورت ستون درآوردن
به صورت سندیکا درآوری
به صورت سیاه نما نشان دادن
به صورت شماره
به صورت ضرب المثل
به صورت ضمیر
به صورت ظاهر
به صورت عدد
به صورت عدل درآوردن
به صورت عرف درآوردن
به صورت فدرال
به صورت فدرال درآوردن
به صورت فرمول بیان کردن
به صورت فشرده در آوردن
به صورت فعل
به صورت فهرست نامه در آوردن
به صورت قانون درآوردن
به صورت قطعات
به صورت قلنبه در آوردن
به صورت قید
به صورت کارتون درآوردن
به صورت کسر اعشاری نوشتن
به صورت کسری
به صورت کلکس در آوردن
به صورت گردله درآوردن
به صورت گره درآوردن
به صورت لرزانک در آمدن
به صورت لنگه درآوردن
به صورت ماده درآوردن
به صورت مارپیچ درآوردن
به صورت مایع درآمدن
به صورت متروکه
به صورت مدور
به صورت مکعب
‹
1
2
...
24
25
26
27
28
29
30
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
certificate
follow
psycho
HBD
coordination
end
lobby
like
Aryan
desert
raw
offside
Swedish Vallhund
sensory
information
تاثیر
تختهنرد
تاس
رزمی
نوار قلب
دادستان
تحصیلات
هزارپا
شیرینی فروشی
معاشرت
قهر کردن
لاک ناخن
جذابیت
وب سایت
موزون