جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻🎓
خرید اشتراک
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 30)
به طور عمومی
به طور عینی
به طور غریزی
به طور غلط
به طور غلو آمیز احساساتی
به طور غلوآمیز
به طور غلیظ
به طور غم افزا
به طور غم انگیز
به طور غمگین
به طور غنایی
به طور غول آسا
به طور غیر ارادی
به طور غیر اساسی
به طور غیر استثنایی
به طور غیر جدی
به طور غیر حرفه ای
به طور غیر دقیق
به طور غیر شرافتمندانه
به طور غیر ضروری
به طور غیر طبیعی
به طور غیر عادی
به طور غیر عاقلانه
به طور غیر علنی
به طور غیر عمد
به طور غیر عمدی
به طور غیر قابل بحث و تردید
به طور غیر قابل تحمل
به طور غیر قابل توضیح
به طور غیر قابل محاسبه
به طور غیر قابل مقایسه
به طور غیر قاطع
به طور غیر قانونی
به طور غیر کافی
به طور غیر متراکم
به طور غیر محتمل
به طور غیر مستقیم
به طور غیر معقول
به طور غیر معمول
به طور غیر ممکن
به طور غیر منتظره
به طور غیر منصفانه
به طور غیر منطقی
به طور غیر ناخوشایند
به طور غیر واقعی
به طور غیر یکنواخت
به طور غیراخلاقی
به طور غیررسمی
به طور غیرطبیعی
به طور غیرعادی
به طور غیرقابل اندازه گیری
به طور غیرقانونی
به طور غیرمحسوس
به طور غیرمنطقی
به طور فاجعه آمیز
به طور فاحش
به طور فجیع
به طور فراصوتی
به طور فراموش نشدنی
به طور فراوان
به طور فرحبخش
به طور فرشته مانند
به طور فرضی
به طور فریب آمیز
به طور فزاینده
به طور فشرده
به طور فطری
به طور فکاهی
به طور فلاکت بار
به طور فلز مانند
به طور فوق العاده
به طور فی البداهه
به طور قابل ادراک
به طور قابل اعتماد
به طور قابل اندازه گیری
به طور قابل بحث و استدلال
به طور قابل پیش بینی
به طور قابل تبدیل
به طور قابل تحسین
به طور قابل تشخیص
به طور قابل تصور
به طور قابل درک
به طور قابل دسترس
به طور قابل دفاع
به طور قابل عفو
به طور قابل فهم
به طور قابل قبول
به طور قابل لمس
به طور قابل ملاحظه
به طور قاطع
به طور قانون پرستانه
به طور قانونی
به طور قبیله ای
به طور قرینه
به طور قصور آمیز
به طور قضایی
به طور قطع
به طور قطع گفتن
به طور قطعی
به طور قلمبه سلمبه
به طور قلیل
به طور قهرآلود
به طور قهرمانانه
به طور کامل
به طور کاملا بی عیب
به طور کاملا تمیز
به طور کاملا رضایت بخش
به طور کاملا هوابندی شده
به طور کاهشی
به طور کپک زده
به طور کثیر
به طور کج و معوج
به طور کدر
به طور کساد
به طور کشنده
به طور کشیده
به طور کفرآمیز
به طور کلی
به طور کلی نشان دادن
به طور کم
به طور کم پشت
به طور کم نظیر
به طور کمرشکن باز دارنده
به طور کنایه آمیز
به طور کند و ناجور
به طور کوبنده
به طور کوته بینانه
به طور کورکننده
به طور کهنه
به طور کینه آمیز
به طور کینه توزانه
به طور گران
به طور گربه مانند
به طور گرفته
به طور گرم
به طور گرم و نرم
به طور گریزگرانه
به طور گس
به طور گسترده
به طور گسسته
به طور گفتاری
به طور گل و گشاد
به طور گمراه کننده
به طور گنگ
به طور گود افتاده
به طور گوشخراش
به طور گهگاه
به طور گیرا
به طور گیرایی
به طور لاعلاج
به طور لاغر
به طور لال
به طور لخت
به طور لذت بخش
به طور لرزان
به طور لعن آمیز
به طور لغو نشدنی
به طور لغوی
به طور لقوه مانند
به طور لوس
به طور مادرانه
به طور مارپیچ
به طور ماشینی
به طور مایل
به طور مایوس کننده
به طور مبرهن
به طور مبسوط
به طور مبسوط شرح دادن
به طور مبهم
به طور متروکه
به طور متزلزل
به طور متساوی تقسیم کردن
به طور متشابه
به طور متصل
به طور متفاوت
به طور متقابل
به طور متقاطع
به طور متنابه
به طور متناسب
به طور متناوب
به طور متناوب روی دادن
به طور متنوع
به طور متوالی
به طور متوسط
به طور مثبت
به طور مجاب کننده
به طور مجاز
به طور مجذوب کننده
به طور مجزا
به طور مجزا و مشخص
به طور مجلل
به طور محتمل
به طور محرمانه
به طور محسوس
به طور محض
به طور محقق و مسلم
به طور محکم
به طور محلی
به طور مخالف
به طور مخالفت آمیز
به طور مختصر
به طور مختصر و مفید
به طور مخرب
به طور مخطط
به طور مخفیانه
به طور مخوف
به طور مداخله آمیز
به طور مداوم
به طور مذبذب
به طور مذهبی
به طور مرارت انگیز
به طور مربع
به طور مرتب و منظم
به طور مرتعش
به طور مرد ماب
به طور مرطوب
به طور مرکب
به طور مرکزی
به طور مرگ ناپذیر
به طور مرگبار
به طور مرموز
به طور مزاح آمیز
به طور مزمن
به طور مسالمت آمیز
به طور مساوی
به طور مستهجن
به طور مسحور کننده
به طور مسخره
به طور مسری
به طور مسلم
به طور مسموع
به طور مشخص
به طور مشخص کننده
به طور مشروح
به طور مشروط
به طور مشروع
به طور مشقت بار
به طور مشکوک
به طور مشمئز کننده
به طور مشهود
به طور مشهور
به طور مصطلح
به طور مصنوعی
به طور مصور
به طور مضحک
به طور مضر
به طور مضرس
به طور مطلق
به طور مطلوب
به طور مطنطن
به طور مطول
به طور معتبر
به طور معتدل
به طور معجزه آمیز
به طور معقول
به طور معکوس
به طور معماآمیز
به طور معمانما
به طور معمول
به طور معنی دار
به طور معنی نکردنی
به طور مغلطه آمیز
به طور مغلق
به طور مغناطیسی
به طور مفرط
به طور مفصل
به طور مفید
به طور مقاومت ناپذیر
به طور مقدس
به طور مکانیکی
به طور ملال انگیز
به طور ملالت انگیز
به طور ملامت آور
به طور ملایم
به طور ملایم زدن
به طور ملکوتی
به طور ملکی
به طور ملموس
به طور ملی
به طور مماس
به طور ممتد ادا کردن
به طور مناسب
به طور مناسب و بجا
به طور منبسط
به طور منحط
به طور مندرس
به طور منزجر کننده
به طور منسجم
به طور منشورمانند
به طور منصفانه
به طور منطقی
به طور منظم
به طور منع آمیز
به طور منفرجه
به طور منفرد
به طور منفی
به طور منکوب نکردنی
به طور منگ
به طور منگ کننده
به طور منهدم کننده
‹
1
2
...
27
28
29
30
31
32
33
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
uniqueness
glair
repetitiveness
transgressiveness
quiz show
toolkit
beach chair
early bird
bless
bummer
redundant
queue
body
alpha
view
ازدواج
عملکرد
سپس
گلدوزی
حالت تهوع
عصبانی
دقیقا
کت و شلوار
گوشت راسته
صفت
منزوی
گل شیپوری
شنبلیله
ژلاتین
علوم انسانی